ابعاد شخصیتی امام خامنه‌ای

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

 

 

شخصیت شناسی و ویژگی­های رفتاری

امام خامنه­ ای مدّظلّه العالی

نویسنده : محمد جواد سواد کوهی

 

فهرست

پیشگفتار. 5

بخش اول : مختصری از زندگی نامه مقام معظم رهبری(مدّظّله العالی). 6

فصل اول: از میلاد تا نوجوانی.. 6

چند مطلب شنیدنی از این دوران.. 6

از بچگی به ما علی آقا می گفتند. 7

علاقه به تحصیل.. 7

تقلید منبر. 7

فصل دوم:  از جوانی تا میانسالی.. 7

ورود به میدان سیاسی از یک جاذبه پنهانی.. 9

فصل سوم: از میانسالی تاکنون.. 9

دوران غم انگیز. 9

بخش دوم : جلوه هایی از شخصیت مقام معظم رهبری(مدّظّله العالی). 10

فصل اول : شخصیت علمی.. 10

الف) اجتهاد و فقاهت… 10

ب) تدریس و تألیف معظم له. 12

فصل دوم : شخصیت اخلاقی.. 13

الف)ساده زیستی و قناعت… 13

ب) تواضع و فروتنی.. 14

ج) قانون مداری.. 15

د)خوش خلقی.. 16

هـ)علاقه به مردم ویاری ایشان.. 16

و)سلوک عرفانی.. 17

فصل سوم: شخصیت سیاسی.. 19

الف) ویژگی های یک فرد سیاسی از دید گاه مقام معظم رهبری.. 19

ب) شخصیت سیاسی مقام معظم رهبری از دید گاه علماءو بزر گان.. 19

ج) شخصیت سیاسی مقام معظم رهبری از دید گاه رجال سیاسی.. 20

د) مقام معظم رهبری در نگاه امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) 20

هـ) انتخاب برتر. 23

و) نامه ای پر معنا از حضرت آیت الله حسن زاده آملی (مدظله العالی) 26

بخش سوم: ویژگی های رفتاری مقام معظم رهبری(مدّظّله العالی). 26

فصل اول : رفتار خانوادگی.. 26

الف) نسبت به اجداد طاهرین ایشان.. 26

ب) نسبت به پدر و مادر 28

ج)نسبت به همسر و فرزندان.. 28

فصل دوم : رفتار های اجتماعی.. 31

الف)با خانواده های شهداء 31

ب)با محرومین و مستضعفین.. 33

ج) با جوانان.. 34

د) با مدیران و مسئولین.. 35

ه) با مردم کشورهای دیگر. 35

فصل سوم : رفتارهای سیاسی.. 36

الف) تدابیر سیاسی معظم له در حوزه سخن 36

ب) رفتارهای سیاسی مقام معظم رهبری در حوزه عمل.. 50

خاتمه کلام. 53

پی نوشت ها : 56

منابع: 61

 

 

 

پیشگفتار

به نام هستی بخش عالم. او که ولایتش سراسر دو گیتی را فرا گرفته و موجودات هستی در پرتو نورانیتش حیات یافته است .او که با عنایت حکیمانه اش دنیای معدوم را ، وجود بخشید وبا دست کریمانه اش مخلوقی درآن جای داد که فلسفه خلقتش را« لیعبدون »گذاشت . عاقل مختاری که در طاعتش توان اشرف شدن ، ودر مخالفتش توان اخس شدن دارد. حمد خدای را که به نسیانگروگمراهی چون او هادیانی ازجنس نوربخشید تا با قوای آن انسانیت و کمال را درک کرده، بدان نیل کند. هادیانی که زمینه سازتحقق دین جهانی اشرف آنها یعنی حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله وسلم)شدند.حمد خدای راکه باردیگر لطف و عنایت فرمود وبرای اکمال و اتمام دین محمدی اولیایی از نورخود خلق و آنها را متصف به اوصاف خود نمود و هدایت را تنها درگرو اطاعت از آنها قرار داد اما صد حیف که برخی را ه هدایت را مسدود و طریق اطاعت رامنحرف ساختند و یازده اختر تابناک را با مظلومیت به شهادت رسانده، قصد داشتند دوازدهمین نور را هم از هستی ساقط کنند.آری آنها با دست خود زیر بار تکلیف الهی نرفته ،تا ابد لکه ی ننگی بر چهره ی خود انداختند.اما این بارخداوند حکیم وقدیرخاتم اوصیاء را برای ما نگهداشت ودست بدخواهان را ازدست اندازی به اوایمن ساخت و او را درغیبتی آشکا را قرار داد.اکنون که از آن زمان قرن ها گذشته ، مولای ما حجت بن الحسن (ارواحنا له الفداء) هنوز منتظر ند، منتظر جمعیتی که به خود بیایند و مقدمات ظهور غریبی هزار و چندساله را فراهم کنند.هان بدان که او ما را سرگردان و بدون سرپرست نگذاشته بلکه ما را به فقیهان در دین ارجاع داده وفرموده: «به راویان احادیث ما رجوع کنید »(1) واز اینجاست که مسأله ی تقلید بوجود آمده است . در قانون اساسی ایران اسلامی یکی از همین فقها به عنوان رهبرو ولی جامعه اسلامی منصوب می شود تا در رأس ،سرپرستی جامعه را به عهده داشته باشد واین از لحاظ عقلی و دینی خیلی مفید وازعنایات حق تعالی به جامعه اسلامی می باشد هرچند فقها و مراجع دیگرهم منبع رجوع هستند.حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه)می فرماید: «ولایت فقیه برای مسلمین یک هدیه ای است که خدای تبارک و تعالی داده است.»(2) لذا در این زمانه که حفظ ایمان مشکل است ،بجاست که شناختی نسبت به زمان خود پیدا کرده و وظیفه معلوم خود را اخذ و بدان عمل کنیم.و باید بدانیم که اگر راه هدایت دیگری بود امام زمان وائمّه(علیهم السلام) از آن دریغ نمی نمودند.در مورد ولایت فقیه کتب زیادی از جانب علمای بزرگوارنوشته شده است که مراجعه به آنها حلّال بسیاری از مشکلات عقیدتی امروزی است. امام رضا (علیه السلام )به اسناد از پدران بزرگوارشان می فرماید:قال رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم): اللهم ارحم خلفائی ثلاث مرات قیل له یا رسول الله و من خلفائک؟ قال الذین یاتون من بعدی و یروون احادیثی و سنّتی فیُعَلِّمونَها من بعدی(3)لذا باید شناختی ازولی فقیه خود داشته باشیم تا بتوانیم در پرتو این شناخت ایشان را اطاعت نموده و خود را تا ظهورحضرت ولی عصر(ارواحنا له الفداء) بیمه کرده و منحرف نشویم .

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

بخش اول : مختصری از زندگی نامه مقام معظم رهبری(مدّظّله العالی)

 فصل اول: از میلاد تا نوجوانی

در سال 1318 شمسی مطابق با 28 صفرسال 1358 ه.ق در خانه محقر و کوچکی، کودکی پا به عرصه وجود نهاد که با اقتدا به جدّ طاهرش سیّد علی نام گذاری شد. پدر بزرگوار ایشان (حاج سیّد جواد) از علمای زاهد و به نام مشهد و مادر بزرگوارشان صبیّه حجت الاسلام والمسلمین(سیّد هاشم نجف آبادی) بودند. خاندان بزرگ خامنه ای از سادات اصیل حسینی و از نسل پاک امام چهارم حضرت علی بن الحسین سیّد الساجدین ( علیهما السلام) می باشند.(4) ایشان از همان دوران کودکی تحت تربیت دو نور بودند و به تدریج با ملکات اخلاقی یک خانواده روحانی و اهل علم خو گرفتند. ایشان دارای 4 خواهر و 3 برادر هستند. جد ایشان آقای(سیّد حسین خامنه ای) از علمای آذربایجانی مقیم نجف و مردی پرهیزکار و اهل تقوا بودو روحانی شهید(حاج شیخ جواد خیابانی) شوهر عمه ایشان و یکی از روحانیون مشهور و مبارز دوران مشروطه و نماینده مردم تبریز در مجلس شورای ملی بودو پس از سالها مبارزه در تبریز به شهادت رسید. آقاسیّد علی از چهار سالگی آموزش قرآن کریم رادر مکتب خانه آغاز و از کلاس پنجم ابتدایی وارد حوزه علمیه شدند ودر مدت 5 سال و نیم سطوح حوزه راطی نموده درس خارج راشروع کردند. البته درطی مدت تحصیل در حوزه دروس راهنمایی و دبیرستان راهم در کنار دروس حوزه به صورت شبانه پشت سر گذاشتندو موفق به اخذ دیپلم شدند. آقا سیّد علی مقداری از دروس مقدماتی را نزد مادر(5) و برخی را نزد پدر گرامی خود که دارای مقام علمی بالایی بودند می خواندندو در تابستان که کلاس درس تعطیل می شد درسهایی که پدرشان تعیین می کردند نزد ایشان می خواندند به همین خاطر پیشرفت سریعی در دروس حوزوی داشتند، به طوری که قبل از اتمام سن 18 سالگی تمام دروس سطوح را خوانده و درس خارج راشروع کرده بودند.ایشان در این سنین علاوه بر تلاش ها ی مضاعف در زمینه دروس حوزوی و متوسطه به خواندن کتبی همچون تاریخ، ادبیات، شعر، قصه ,رمّان نیز می پرداختند واین دوره از نوجوانی را بهترین دوره ی مطالعه و یادگیری می دانستند .وضعیت خانوادگی ایشان چندان مناسب نبود. منزل پدری ایشان خانه ای 60-70متری در محله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق و زیرزمین داشت وبه هنگام میهمانی مشکلاتی به علت عدم وسعت مشکلاتی را ایجاد می کرد. اغلب مادر بزرگوارشان از لباسهای کهنه پدر ایشان لباس تهیه می کردند که غالباً دارای چند وصله بود و وضعیت خانوادگی ایشان به گونه ای بود که اغلب نان جو می خوردند و به ندرت نان گندم تهیه می شد(6) وآقا سید علی شبهایی را به یاد دارند که در منزل شام نداشتند و با پول خردی که بعضی وقتها مادر بزرگوارشان می داد قدری کشمش یاشیر می خریدند و با نان می خوردند.(7)

چند مطلب شنیدنی از این دوران

سوال؟ شما در چه سنی ملبس شدید؟جواب: «چیزی که حتماً می دانم برای شما جالب است، این است که من همان وقت ،معمّم بودم؛یعنی در سنین ده و سیزده سالگی عمّامه سرم بود و قبا تنم بود. قبل از آن هم همین طور، از اوایلی که به مدرسه رفتم با قبا رفتم. منتهی تابستان ها با سر برهنه می رفتم، زمستان که می شد، مادرم عمّامه به سرم می پیچید.مادرم خودش دختر روحانی بود و برادران روحانی هم داشت، عمّامه پیچیدن راخوب بلد بود؛ سر ماها عمامه می پیچید و به مدرسه می رفتیم. البته اسباب زحمت بود که جلوی بچه ها، یکی با قبای بلند و لباس جور دیگر باشد. طبعاً مقداری انگشت نمائی و اینها بود؛ امّا ما بازی و رفاقت و شیطنت و این طور چیزها جبران می کردیم، نمی گذاشتیم که در این زمینه خیلی سخت بگذرد.»(8)

از بچگی به ما علی آقا می گفتند!

«خانواده ما یک خانواده روحانی از دو سو بود، به همین دلیل بود که ما از بچگی ملبّس به لباس روحانی بودیم، من و برادر بزرگم آقا سیّد محمد از دوران دبستان عمامه سرمان بود. گاهی پدرم مثلاً می خواست به نماز برود یا به مسجد می رفت ما را صدا می کرد.از بچگی به ما «علی آقا»می گفتند، علی و محمد نمی گفتند،علی آقا و محمد آقا می گفتند، احتراممان می کردند صدا می کردند علی آقا! محمد آقا! … بیایید برویم مسجد، باهم می دویدیم عمامه می گذاشتیم سرمان و عبا می پوشیدیم و با آقا می رفتیم مسجد.»(9)

علاقه به تحصیل

تصدیق ششم را دور از چشم پدر با رفتن به کلاس شبانه دریافت نمودند و سپس مخفیانه در کلاسهای دبیرستان نام نویسی کرده، دوره متوسطه را طی دو سال به صورت جهشی خواندند و دیپلم را گرفتند.(10)

تقلید منبر:

در همان دوره آخر دبستان یعنی کلاس پنجم و ششم تازه منبر آقای فلسفی را از رادیو پخش می کردند که ما از رادیو شنیده بودیم؛ من منبر او را در بچگی تقلید می کردم. به همان سبک ، آن بخشهای کتاب دینی را با صدای بلندی و خیلی شمرده ، پشت سر هم می خواندم. معلّمم و پدر ومادرم خیلی خوششان می آمد؛ من را تشویق می کردند.(11)

فصل دوم:  از جوانی تا میانسالی

آقا سیّد علی در سن 18 سالگی همزمان با اخذ دیپلم متوسطه موفق به گذراندن دروس سطوح نزد پدرشان و اساتید دیگر از جمله آقای حاج هاشم قزوینی و حاج سیّد احمد مدرس یزدی شدند و درس خارج را نزد مرحوم آیت الله میلانی شروع کردند که در محضر ایشان یکسال درس اصول و دوسال و نیم درس فقه را فرا گرفتند. شوق آشنایی با حوزه های علمیه جهان تشیّع، مؤانست باشیوه های تدریس در مراکز علمی آقا سیّد علی را در سال 1336 به نجف اشرف کشاند و مدت دو سال در آنجا اقامت گزیدند و از محضر اساتیدی بنام همچون آیت الله حکیم، آیت الله خویی، آیت الله شاهرودی، میرزا باقر زنجانی,…کسب فیض کردند. علی رغم علاقه به ماندن در نجف به خاطر مخالفت پدر به مشهد مراجعت نموده و پس از آن به مدت 6 سال در قم سکونت نمودند و در محضر حضرت امام (رحمة الله علیه) ،آیت الله بروجردی(رحمة الله علیه) ،آیت الله حائری یزدی (رحمة الله علیه )و…تلمّذ نموده وهمچنین بخشی از فلسفه را نزد علامه طباطبائی آموختند. ایشان از سال 1341 وارد میدان مبارزه شده و به خاطر آن بارها مورد شکنجه وآزار قرار گرفتند وتبعید و زندان را به دل خریدند به طوری که مجموع بازداشت و زندان و تبعید ایشان 3 سال به طول انجامید.آقا سیّد علی در سال 43 یعنی در سن 25 سالگی به علت بیماری چشم پدرشان و علاقه شدیدی که به یکدیگر داشتند علی رغم توصیه های اساتید و دوستان مبنی بر ماندن در قم و آینده درخشان تحصیل، به مشهد مراجعت می کنند.در مشهد فعالیت های تدریس و مبارزات ایشان تا سال 49 ادامه می­یابد و در این سالها چندین بار توسط ساواک بازداشت و زندانی می شوند و بدنبال آن جلسات درس ایشان تعطیل می­گردد. در سالهای 50 تا53 در سه مسجد مشهد به نام کرامت، امام حسن مجتبی(علیه السلام) و میرزا جعفر درس های تفسیر و ایدئولوژی را بیان می کنند. در سال 50 پس از عملیات انفجار دکلهای برق هنگام برپایی جشن های 2500 ساله ستمشاهی دستگیر شده و پس از حدود 2 ماه آزاد می شوند. در سال 53 مجدداً دستگیر ودر شکنجه گاه مخوف ساواک به طور انفرادی (حدود 2 ماه) محبوس می شوند. سال 56 تا 57 به خاطر تشکیلاتی که با دوستان به راه انداختند دستگیر و پس از چند شب زندان به ایرانشهر تبعید می­شوند.

معظم له از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا سال 64 عهده دار مسئولیت های مهمّی می شوند که به اختصار عبارت اند از:

  • سال 1358 : نماینده شورای انقلاب اسلامی در وزارت دفاع .
  • 27 مرداد1358 : معاون وزیر دفاع.
  • آذرسال 1358: سرپرست سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از سوی حضرت امام (رحمة الله علیه).
  • سال 1359 : عضویت شورای عالی دفاع از سوی حضرت امام(رحمة الله علیه) .
  • 24 دی 59 13: امامت جمعه تهران به حکم حضرت امام (رحمة الله علیه).
  • شهریورسال 1360 : دبیر کل حزب جمهوری اسلامی.
  • 13 مهرسال 60 : رئیس جمهوری اسلامی ایران با رأی 16846996 نفر و کسب بیش از 95 درصد از آرا .
  • مرداد سال1364 : رئس جمهور اسلامی ایران با رأی 12203870 و کسب 67/ 85 درصدی برای بار دوم.

از حوادث سال 60 ترور خونین اعضای حزب جمهوری اسلامی به رهبری دکتر بهشتی بود . منافقین که بنی صدر از اعضای آن بود وقتی تلاش های آنها به بن بست رسید و بعد از آن هرکدام به گوشه و کناری فرار کردند به فکر انتقام جویی آن هم از دشمن اصلی خود یعنی حزب جمهوری اسلامی افتادند . در ترور مقرّ حزب موفق شدند ودکتر بهشتی و 72 تن از یارانش را مظلومانه به شهادت رساندند. مقام عظماى ولایت در خرداد 1360 در مراسم نماز جمعه تهران مواردى از تخلفات و کارشکنى هاى بنى صدر را براى امت بر ملا نمودند و یک ماه پس از آن – یک روز قبل از ترور افراد حزب جمهوری اسلامی- به هنگام سخنرانى در مسجد ابوذر تهران توسط منافقین ، ترور و مجروح شدند که به مدت 42 روز تحت معالجه و درمان قرار گرفتند که پس ‍ از مرخصى از بیمارستان هنوز از ناحیه دست راست از نظر حرکتى دچار مشکل بوده و معظم له به عنوان افتخار و پشتوانه جانبازان انقلاب اسلامى ، در خیل جانبازان قرار گرفتند.(12)خواست خدا بر این شد که ایشان بار دیگر به عنوان خدمتگذار باقی بمانندومسئولیت رهبری نظام اسلامی را عهده دار شوند. ایشان دردوره ریاست جمهوری تلاش های زیادی همچون دوران مبارزه انجام دادند. ریاست ایشان همزمان با جنگ ما با عراق بود. از طرفی به بهبود وضع مردم وازطرف دیگر به مسائل جنگ می پرداختند بطوری که با لباس رزم در جبهه های جنگ حاضر می شدند و آنجا نیز خدمت می کردند.خدمات و تلاش های بی وقفه ایشان دردوره ریاست جمهوری بر این شد تا بار دیگر مردم ایشان را به این سِمت انتخاب کنند .گرچه خود از این مسئولیت خطیر اجتناب می کرد امّا به دستورحضرت امام (رحمة الله علیه) در انتخابات دور دوم شرکت کرده و رأی بالایی آوردند و خدمات خود را به انقلاب اسلامی بار دیگر ابراز کردند. ایشان در این دوران همواره مورد تأیید حضرت امام(رحمة الله علیه) بودند . تعابیر زیادی از شخصیت ایشان نمودند که در جای خودش ذکر می شود.

ورود به میدان سیاسی از یک جاذبه پنهانی

« در ارتباط با ورود به میدان مبارزه و مسائل سیاسی ، سالهای 31-32 بود که شنیدم مرحوم نوّاب صفوی آمدند به مشهد که در این ارتباط یک جاذبه پنهانی مرا به طرف مرحوم نوّاب می کشاند و خیلی علاقه مند شدم نوّاب را ببینم، تا اینکه خبر دادند نوّاب می خواهد به مدرسه سلیمان خان که من هم از طلاب آنجا بودم بیاید که آن روز ورود مرحوم نوّاب به مدرسه سلیمان خان جزو روزهای فراموش نشدنی زندگی من است. وقتی ایشان با یک عده از افراد فدائیان اسلام که کلاه پوست مخصوص به سر داشتند، وارد مدرسه شد، به هیأت ایستاده و با شعار کوبنده شروع به سخنرانی کرد. محتوای سخنرانی اش هم این بود که باید اسلام زنده شود و اسلام حکومت کند او در این ارتباط ، شاه، انگلیس و مسئولین مملکتی را متهم به دروغگویی کرد و گفت : این مسئولین مسلمان نیستند! من که برای اولین بار این حرف­ها از زبان مرحوم نوّاب به گوشم می خورد؛ آن چنان حرف­هایش در دلم نشست که دوست داشتم همیشه با او باشم. بعد از آنکه مرحوم نوّاب از مشهد رفتند، ما دیگر از او خبر نداشتیم تا اینکه خبر شهادتش به مشهد رسید. هیچ شکی ندارم که اوّلین آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد بنابراین،آن حالت رنگ پذیری از مرحوم نوّاب سبب شد که در همان سال 34 یا 35 اوّلین حرکت مبارزاتی ما شروع شود.»

فصل سوم: از میانسالی تاکنون

 دوران غم انگیز

در 14 خرداد سال 68 هنوز چند ماه به پایان دوره ریاست جمهوری اسلامی معظم له نمانده بود که امام عظیم الشأن، آن مرد الهی به رحمت ایزدی پیوست و با دلی آرام و قلبی مطمئن به سوی حق تعالی سفر نمود و همگان را در این مصیبت داغدار وجود خود نمود. به دنبال این واقعه جانگداز مجلس خبرگان رهبری که از وظایفش تعیین رهبری است بعد از بحث وگفتگو و رسیدگی به این امر خطیر مسئولیت رهبری نظام اسلامی را بردوش حضرت آیت الله سیّد علی خامنه ای گذاشت. تأییدیه مجلس خبرگان از مقام معظم رهبری عوامل مختلفی داشت که برخی از آن عوامل عبارتند از:

1- حضرت امام (رحمة الله علیه) بارها از ایشان به عنوان فرد شایسته رهبری نام می بردند که برخی از یاران حضرت امام (رحمة الله علیه) از جمله فرزند خود حضرت امام(رحمة الله علیه) آقای حاج سیّد احمد خمینی به این مطلب در مجلس اذعان کردند.

2- سیاست منحصر به فرد که ایشان را از دیگران متمایز می کرد.

3- شخصیت علمی ایشان در ابعاد گوناگون

4- فضایل اخلاقی ایشان در حد اعلی و…

انتخاب آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) به این مقام را باید از عنایات حق تعالی دانست چرا که ایشان نزدیکترین فرد از لحاظ شخصیتی- آن هم درابعاد گوناگون – به مرحوم امام(رحمة الله علیه) بودند. در وقایع مختلف همواره مطیع و فرمانبر امام بزرگوار بودند و آنچنان روح معنویت،سیاست و مبارزه را در خود پرورش داده بودند که رهبرکبیرانقلاب ایشان را به عنوان شایسته ترین فرد برای رهبری بعد از خود معرفی نموده و سخنان و الفاظی را در مورد ایشان بکار بردند-در جای خود بحث شده است – که در مورد هیچ کس بکار نبردند. از عنایات دیگر حضرت حق می توان عدم انتخاب مقام معظم رهبری به عنوان قائم مقامی از سوی حضرت امام(رحمة الله علیه) در زمان حیات ایشان نام برد، چرا که رهبری باید تا لحظه رحلت حضرت امام(رحمة الله علیه) در پرده ای از ابهام می بود، تا در موقعش- بدور از تیرهای سهمگین دشمنان انقلاب اسلامی – بروز و ظهور کند. آیت الله العظمی بهاء الدینی(14) (رحمة الله علیه) آن عارف فرزانه از سال 61 تا 67در مورد رهبری مقام عظمای ولایت چنین می فرمودند:« بعد از امام اگر بشود به کسی اعتماد کرد این سید (آیة الله خامنه ای) است ایشان از همه افراد به امام نزدیک تر است .کسی که ما به او امیدواریم آقای خامنه ای است باید به او کمک کرد که تنها نباشد . گاهی که صحبت از قائم مقامی برخی افراد بعد از امام می شد، ایشان لبخندی ملیح زده و با تامل اندیشمندانه ای می فرمود: «ما این طور نمی بینیم، چون خدا نمی خواهد، هر چند بعضی تلاش می کنند. خیال می­کنند می توانند برای شیعه از جانب خود رهبر و مرجع درست کنند.» ودر جای دیگر فرمودند:«البته هیچ کس حاج آقا روح الله نمی شود، ولی آقای خامنه ای از همه به امام نزدیک تر است. کسی که ما به او امیدواریم آقای خامنه ای است. شما از ما قبول نمی کنید و تعجب می کنید، ولی این دید ماست، نزد ما محرز است سید علی خامنه ای .»

زمان می گذشت و به مرور زمان سخنان گهربار و گلواژه های بینش آفرین این پیر روشن ضمیر، بیشتر و بهتر عملی می شد . تا این که رحلت حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) و انتخاب حضرت آیة الله خامنه ای ( مدظله العالی ) پیش آمد. خدمت ایشان رسیدیم و به عنوان خبر جدیدی خدمتشان عرض کردیم . فرمودند: «ما مدت ها پیش به این مطلب رسیده بودیم و باید به ایشان کمک کرد تا تنها نباشد.» (15) چند روز بعد از انتخاب معظم له به رهبری ،آقا به خدمت آن عارف والا مقام رسیدند.آیت الله العظمی بهاءالدینی اسرار می ورزیدند که دست ایشان را ببوسند که هربار با مخالفت معظم له روبرو می شوند. در آخرایشان را قسم داده و می گویند :«اجازه بدهید دستتان را ببوسم تا فردای قیامت که محضر جده ام رسیدم عرض کنم دست ولیّم را بوسیدم.» (16)

بخش دوم : جلوه هایی از شخصیت مقام معظم رهبری(مدّظّله العالی)

 فصل اول : شخصیت علمی

 الف) اجتهاد و فقاهت

 1)از دیدگاه علماء و بزرگان

اجتهاد و فقاهت ایشان مورد تأیید علما و مراجع تقلید از جمله حضرت امام(رحمة الله علیه )است. حضرت امام (رحمة الله علیه)ایشان را مجتهدی مسلم و شایسته مقام رهبری نظام اسلامی می دانستند.اکنون برخی از سخنان مراجع عظّام تقلید و علماء را دراین مورد از دید می گذرانیم.

حضرت آیت الله العظمی اراکی:

«انتخاب شایسته حضرتعالی به مقام رهبری جمهوری اسلامی ایران، مایه دلگرمی و امیدواری ملت قهرمان ایران است.»(18)

حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ فاضل لنکرانی:

«در مورد مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای(دامت برکاته) اشعارمی دارد که مقام شامخ علمی و اجتهاد و فقاهت معظم له جای هیچگونه تردیدی نیست . اینجانب با توجه به سابقه آشنائی دیرین و اطلاع از مراتب تحصیلی اذعان به اجتهاد بنحو اطلاق وی دارم علاوه بر اشاره و بلکه تصریح امام عظیم الشأن(قدس سره الشریف) در موارد متعدد به صلاحیت و شایستگی رهبری ایشان دلیل عمده بر مقام اجتهاد معظم له می باشد. »(19)

قم حوزه علمیه محمد فاضل 7 محرم الحرام 1411هق

حضرت آیت الله حاج شیخ علی مشکینی:

«حضرت مستطاب آیت الله حاج سیّد علی خامنه ای ( مدظله العالی) واجد مقام فقاهت و اجتهاد و قدرت استنباط احکام شرعیه که تصدی مقام معظم رهبری بدان نیازمند است می باشند، چنانچه معظم له حائزسایرشرایط ولایت امت ورهبری جامعه مسلمین نیز بنحو اوفی می باشند….»(20) علی مشکینی15 / 5 / 69

حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالله جوادی آملی:

« اجتهاد و عدالت آیت الله جناب آقای حاج سیّد علی خامنه ای (دامت برکاته) مورد تأیید می باشد لازم است امت اسلامی (ایّدهم الله) در تقویت رهبری معظم له در بذل نفس و نفیس در هیچگونه نثار و ایثار دریغ نفرمایند»(21)

حضرت آیت الله مصباح یزدی:

«من اگر بخواهم درباره شخص ایشان و ویژگی هایی که خدای متعال به ایشان عطا فرموده و امتیازاتی که به ایشان لطف کرده صحبت کنم،حقش را نمی توانم ادا کنم، ولی در چندجمله کوتاه عرض بکنم که ایشان فقاهت را توأم با تقوا، تیز هوشی و فراست را توأم با بردباری و سعه صدر؛ مدیریت را همراه با تعبّد و پایبندی به اصول ومبادی اسلامی، فکر روشن وثاقب ودرخشان را با دوراندیشی و تشخیص مصالح دراز مدت امت اسلامی، حزم و واحتیاط را توأم با شجاعت وشهامت، بهره مندی از علوم مختلف اسلامی را با ذوق و گرایشهای هنری اصیل، اعتماد به نفس را همراه توکل بر خدای متعال، تلاش و جدیت و نظم و برنامه ریزی را توأم با توسّل به ولی عصر (عج) و ائمه اطهار و در یک کلمه همه ی شرایط و مزایای مدیریت را با روح عبادت و بندگی و اخلاص جمع می کند.»(22)

حجت الاسلام و المسلمین حاج سیّد احمد خمینی (رحمة الله علیه):

« حضرت امام بارها از جنابعالی به عنوان مجتهدی مسلم و بهترین فرد برای رهبری نام برده اند. انتخاب شایسته و بسیار خدا پسندانه حضرتعالی باعث شادی تمام دوستداران اسلام و انقلاب اسلامی در جهان گردید . حضرتعالی از چهره های درخشان انقلاب اسلامی ایران بوده و همواره مورد تأیید و تکریم امام عزیزمان بوده اید.»(23)

2)از دیدگاه برخی ازشاگردان معظم له

حجت الاسلام پاینده :

«نقاط قوت یک درس عبارتند است از تسلط استاد به مباحث فقهی، اصولی، رجالی ، درایه، ادبیات، آیات قرآن و علم حدیث ؛ مقام معظم رهبری تسلط فوق العاده ای به مباحث رجالی دارند. خیلی مسلط با ذهنی کاملاً آماده، اسامی روات و سلسله روات در حافظه ایشان همیشه مهیا می باشد. ایشان هم ادیب هستند هم شاعر و هم نثر گفتن ایشان در حد اعلی می باشد. در ادبیات عرب نیز همین قوت را دارند با همین قوت هم حدیث را ترجمه می کنند. ایشان قرآن شناس و استاد قرائت و مفسّر هم می باشند. مقارن بودن تدریس ایشان با مباحث ادیان دیگر و دیدگاه­های روز، به درس معظم له قوت می­بخشد. ایشان درس روز قبل را به صورت جزوه در می آورند و به شاگردان می دهند. مقام معظم رهبری هر روز قبل از درس چند دقیقه ای بحث اخلاقی دارند.اگر روزی هم مناسبتی باشد درس را زودتر تمام می کنند و می­فرمایند یک نفر بلند شود و ذکر مصیبتی بخواند.»(24)

حجت الاسلام دکتر احمدی

«تسلطی که مقام معظم رهبری به تاریخ ائمه (علیهم السلام) دارند بسیار دلنشین است. بنده سراغ ندارم کسی این اندازه در زمینه تاریخ ائمه (علیهم السلام) مخصوصاً ائمه­ای مثل امام جواد، امام هادی، امام حسن عسگری(علیهم السلام) و بطور کلّی ائمه بعد از امام رضا(علیه السلام) که متأسفانه کمتر به تاریخشان پرداخته شده است کار کرده باشد. ایشان علی رغم اشتغالات فراوان به این مهم اهتمام دارند و باید اذعان داشت که در تجزیه و تحلیل تاریخ زندگانی این بزرگواران پیشتازند. در سخنرانی هایی که ایشان به مناسبت­هایی دارند تبحّر و معرفت معظم له در مورد زندگی امیر المؤمنین و سیره ی آن حضرت و تحلیل­های تاریخی در مورد ائمه نزدیک به امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به خوبی روشن و مشخص می شود. همچنین در بحث­هایی که گاهی درباره ملا صدرا و بطور کلی در زمینه فلسفه اسلامی پیش می آید مقام عظیم الشأ ن ولایت به این علوم آگاهی وسیعی دارند و به پاره ای از مطالب دقیق فلسفی اشاره می کنند و گاهی راهنمایی هایی می کنند. اگرکسی چنین آشنایی با این علوم نداشته باشد، نمی تواند درباره ریزه کاری های فلسفه اظهارنظر کند نظرهای پخته ای که به محققان جهت می دهد.»(25)

ب) تدریس و تألیف معظم له

مقام معظم رهبری علاوه برمشاغلی که از زمان طاغوت تاکنون داشتند کتب ارزنده ای در زمینه های دینی ،سیاسی واجتماعی تألیف نمودند که با مراجعه به آنها شخصیت علمی ایشان تا حدود زیادی مشخص می شود. همچنین ایشان کتب مهمی از جمله کتاب صلح امام حسن(علیه السلام) را ترجمه نمودند. معظم له از سن 25 سالگی در حوزه علمیه مشهد به تدریس سطوح عالیه و تفسیر مشغول بودند که به تدریج تدریس را به سمت جوانان تشنه معارف اسلامی در دانشگاه و عموم اقشار مردم در جلسات عمومی کشاندند.

برخی از کتب تألیفی و تراجم ایشان به قرار زیر است:

1ـ طرح کلى اندیشه اسلامى در قرآن.

2 ـ از ژرفاى نماز

3 ـ گفتارى در باب صبر

4ـ چهار کتاب اصلى علم رجال

5 ـ ولایت

6ـ گزارش از سابقه تاریخى و اوضاع کنونى حوزه علمیه مشهد.

7ـ زندگینامه ائمه تشیع (چاپ نشده)

8 ـ سیره امام سجاد «علیه السلام»

9ـ وحدت و تحزّب

10ـ هنر از دیدگاه آیت الله خامنه‌ای

11ـ درست فهمیدن دین

12- عنصر مبارزه در زندگى ائمه «علیهم السلام»

13- روح توحید، نفى عبودیت غیر خدا

14- ضرورت بازگشت به قرآن

15- درسهایی از نهج البلاغه

16- پیشواى صادق

17- امام رضا «علیه السلام» و ولایتعهدى

18– حدیث ولایت (مجموعه پیامها و سخنان ایشان که تا کنون 9 جلد آن چاپ شده است.)

19 – پیرامون عزاداری عاشورا

20– درر الفوائد فی اجوبة القائد

22- الجهاد (درس خارج معظم له) و …

  • ترجمه

1ـ صلح امام حسن (ع) ، تألیف راضى آل یاسین.

2ـ آینده در قلمرو اسلام ، تألیف سید قطب.

3ـ مسلمانان درنهضت آزادى هندوستان،تألیف عبدالمنعم نمرى نصرى.

4ـ ادعانامه علیه تمدّن غرب، تألیف سید قطب .

در مورد تلاش و پیگیری مقام معظم رهبری در زمینه ی علم آقای سیّد حسین میردامادی( دایی معظم له) می فرمودند : «از چیزهایی که یاد دارم این است که مرحوم آقا سیّد هاشم میردامادی- پدر بزرگ مادری مقام معظم رهبری- و مرحوم پدر مقام معظم رهبری عنایت خاصی به آقا داشتند و بارها شنیدم که می فرمودند :علی آقا آینده خوبی دارد چرا که خیلی کنجکاو و پیگیر درس است . به استاد زیاد اشکال می کند و به مباحثه کردن علاقه دارد.»(26)

فصل دوم : شخصیت اخلاقی

 الف)ساده زیستی و قناعت

قال امیرالمومنین(علیه السلام):

انّ الله جعلنی امامًا لخلقه ، ففرض علیّ التقدیر فی نفسی ومطعمی ومشربی وملبسی کضعفاء الناس کی یقتدی الفقیر بفقری ولایطغی الغنی ّ غناه(27)« امام علی علیه السلام فرمودند: خدا مرا برای خلق خود امام قرار داد پس برمن واجب ساخت که درباره ی خودم و خوردنی و آشامیدنی ام و لباسم اندازه ای همچون ناتوان ترین مردمان نگاه دارم، تا فقیر به من اقتدا کند و ثروتمند به طغیان برنخیزد.» این روایت شریف بطور واضح مبیّن چگونگی و چرایی زندگی اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است وهمچنین مشی و مرام بارزی برای رهبران وسردمداران دینی به حساب می آید. در زمان غیبت حضرت ولی عصر(ارواحنا له افداء) اگر رجوعی به زندگی علماء و مراجع خاصّه مقام معظم رهبری(مد ظلهم العالی ) کنیم در می یابیم که ایشان پیرو حضرات معصومین (علیهم السلام)بودند و همواره خودرا متخلّق به اوصاف الهی نمودند.زندگی توأم با ساده زیستی همواره یک ارزش والای اخلاقی وانسانی بوده است زیرا درآن محرومین و ناتوانان مورد توجه و الطاف هستند. ابعاد زندگی مقام عظمای ولایت به وسیله بزرگان وعلماءو مردم دیده شده است . آراستگی به زیور قناعت و سادگی و پیراسته بودن از رذایل طمع و حرص و تکبر، از بارزترین حالات روحی و رفتاری ایشان است. هرگز غنا و دارایی موجب اسراف و تبذیر، و تنگدستی و ناداری سبب تملق و سرکوبی عزت نفس وی نبوده، پیوسته خویشتن را از آلودگی به جلوه های فریبنده دنیایی دور داشته و مناعت طبع و بزرگواری را سرلوحه زندگی خویش قرار داده است. ایشان گرچه در جایگاه رهبری و ولایت فقیه هستند اما زیستن ایشان همواره در مشیء و سیره اجداد طاهرینش بوده است .در مورد ساده زیستی و قناعت ایشان مطالب زیادی را بزرگان و علمای عامل بیان کرده اند که در این مختصر مقال به ذکر چند مورد اکتفا می شود .

از زبری فرش مندرس به موکت پناه بردم !

حجه الاسلام سید احمد خمینی (ره) می فرمود:«در اینجا بر خود واجب می دانم که این شهادت را بدهم که زندگی داخلی آیت الله خامنه ای بسیار ساده است. نه از باب این که رهبر عزیز انقلابمان نیازی به این حرفها داشته با شد بلکه وظیفه خود می دانم تا این مهم را به مردم انقلابی ایران بگویم، من از داخل منزل ایشان مطلعم؛ در منزلشان بیش از یک نوع غذا بر سر سفره ندارند،خانواده ایشان روی موکت زندگی می کنند. روزی منزل ایشان رفتم یک فرش مندرس آنجا بود که از زبری آن به موکت پناه بردم.» (28)

پرسیدیم خبری هست ؟ گفت:نه

حجت الاسلام والمسلمین احمد مروی معاون ارتباطات حوزوی دفتر مقام معظم رهبری از چند سال پیش روایت می کند :«چند سال قبل شب عید فطر دفتر بودیم برای استهلال وکارهای آن، نماز را به امامت ایشان خواندیم. بعد از نماز گفتند: افطار برویم منزل ما وما تعارف کردیم که نه اگر چه تمایل داشتیم که برویم ایشان اصرار کردند که نه بیایید منزل ما، ما هم رفتیم ،سر سفره چای بود ونان و پنیر و ظرفی حلوا، ما با این غذا ،خودمان را سیر نکردیم که برای غذای اصلی جا داشته باشیم به اشاره از خادم آقا که پیرمردی است پرسیدیم خبری است؟ گفت : نه همین غذاست.وقتی آقا رفتند این خادم گفت: خانواده آقا رفته اند مشهد و برای خانه یک ظرف بزرگ حلوا درست کرده اند، افطار همین را با هم می خوریم . درباره سحری پرسیدیم گفت: «هر شب من یک آبگوشتی برای سحر بار می گذارم و سحر با آقا می خوریم.» در مهمانی‌هایی که خانواده‌ آقا تشریف می‌برند، گاهی خانواده‌های ما هم هستند، می‌آیند تعریف می‌کنند که خانواده‌ حضرت آقا تقریباً جزو ساده‌ترین‌ها در این مهمانی‌ها‌، از نظر لباس و وضع ظاهری، هستند. آقازاده‌های حضرت آقا هم همین جورند.»(29)

چیزی جز املت ساده نیست !

راوی: سردار رحیم صفوی

«یک روز که در منزل مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) در خدمت ایشان بودم بحث ما قدری به طول انجامید و نزدیک مغرب شد. پس از اقامه نماز در محضر ایشان، معظم له رو به من کردند و فرمودند: آقا رحیم! شام را مهمان ما باشید. بنده در عین حال که این را توفیقی می دانستم، خدمتشان عرض کردم؛ اسباب زحمت می شود، مقام معظم رهبری فرمودند: نه! بمانید هرچه هست باهم می خوریم. وقتی سفره را پهن کردند و شام را آوردند، دیدم غذای ایشان و خانواده شان چیزی جز اُملت ساده نیست . من نیز بر آن سفره مهمان بودم و مقداری از همان غذای ساده را خوردم.»(30)

ب) تواضع و فروتنی

حجت الاسلام و المسلمین احمد مروی(حفظه الله تعالی)

تواضع مقام معظّم رهبری و مردم داری معظّم له در سفرهای ایشان به مناطق مختلف ومحروم بسیار روشن است. معظّم له بین خود و مردم هیچ فرقی قائل نیستند و خیلی گرم و خودمانی با مردم برخورد می کنند.(31)

آقای اسد الله شیرازی

به اتفاق حجت الاسلام آقای هادی مروی، به دفتر ریاست جمهوری رفتیم. درآن زمان، آیت الله خامنه ای عهده دار مقام ریاست جمهوری اسلامی ایران بودند. هنگامی که وارد اتاق کار معظّم له شدیم، ایشان پشت میز خود نشسته بودند. نگاهشان که به بنده افتاد،برخاستند و به استقبال آمدند. رفتار آقا مرا شرمنده کرد. سال ها قبل من در کشکوئیه رفسنجان میزبان معظّم له بودم و حالا رفتم تا با نگاهی بر جمال ایشان،روحیه بگیرم. کجا رفتم؟ به دیدار دومین شخصیت مملکتی! دقیقاً من همان تواضعی را از ایشان دیدم که در دوران تبلیغِ قبل از انقلاب، در چهره ی ایشان دیده بودم. هیچ فرقی در رفتار ایشان به وجود نیامده بود. عجب لطفی خدا به ما کرده است که امروز چنین شخصیت فرزانه ای، عهده دار مقام رهبری ماست! ما باید با الگو گیری از آن رهبر عزیز، راهی را به سوی کمال بپیماییم.(32)

سردار سرتیپ پاسدار حجازی

در یکی از سفرها، مقام معظم رهبری پس از سخنرانی، از سالن برگزاری مراسم در حال خارج شدن بودند. بسیجیان زیادی اطراف آقا حلقه زده بودند. ناگهان دیدیم ایشان روی زمین نشستند. متوجه علّت نشدیم. خود را جلوتر رساندیم و دیدیم جانبازی را با برانکارد به دیدارآقا آوردند. آقا بامشاهده ی آن برادر جانباز،بلافاصله بر بالین او نشستند و مدّت زیادی با او به گفت و گو پرداختند و وی را مورد تفقّد قرار دادند. ایشان روی خاک نشسته بودند و با آن جانباز صحبت می کردند. تواضع و فروتنی ایشان در مقابل یک جانباز انقلاب، همه را تحت تأثیر قرار داد.من در همانجا آرزو کردم که ای کاش ما هم یک جانباز بودیم و این چنین مورد لطف و تفقّد مقام معظّم رهبری قرار می گرفتیم.(33)

ج) قانون مداری

حکایت حجت الاسلام محمدعلی حقانی (از اعضای بیت – تهران):

«هنگامی که می خواهند مرقد مطهرامام رضا (علیه السلام )را غبار روبی کنند، خدّام حرم دستمال های سفیدی را، برای انجام عمل غبار روبی به افراد و شخصیت های دعوت شده می دهند. این دستمال ها با گلاب ناب آغشته شده اند. مقام معظم رهبری این دستمال ها را می گیرند و پس از غبار روبی، به سر و صورت خود می کشند. در یکی از غبار روبی ها به آقای واعظ طبسی فرمودند: آیا من می توانم این دستمال متبرّک را برای خودم بر دارم؟ با اینکه تولیت آستان قدس رضوی زیر نظر مقام عظیم الشأن ولایت است، ولی از آنجا که آقای طبسی را تولیت آستان مقدس رضوی می دانند، خواستند با هماهنگی ایشان و پایبندی به قانون این کار را انجام دهند.»(34)

دوخاطره از سردار رویانیان درباره قانونمندی رهبر انقلاب

«وقتی ایشان یک زمانی می خواستند بروند صبحها به کوه، ماشین همراهشان می بایست ساعت 3 صبح که هیچ ماشینی در خیابان نیست پشت چراغ قرمز می ایستاد. یا مثلا می خواستیم آقا را ببریم برای نماز جمعه در آن شلوغی و ازدحام باید از خط ویژه تردد می کردیم. ولی ایشان به هیچ عنوان چنین اجازه ای نمی دادند.یک بار حضرت آقا تشریف برده بودند مازندران و به ایشان گزارش رسیده بود که ماموران من در آن سفر برای عبور ایشان با مردم بد برخورد کرده اند و آن‌ها را هل داده اند و خلاصه مردم را آزار داده بودند. بعد از پایان سفر از دفتر ایشان مرا احضار کردند به سازمان قضایی و بعد به قید ضمانت آزاد شدم.»(35)

د)خوش خلقی

خوش خلقی از اوصاف بارز معظم له است. ایشان چه با اهل خانه وچه با مردم همواره برخورد مهربانانه ومشفقانه داشته اند بطوری که از این طریق برخی از مردم را از انحراف نجات داده اند و کسانی که چندان اعتقادی به ایشان نداشتند وقتی با اخلاق کریمانه ایشان مواجه شدند راه خود را تغییر دادند. این اخلاق پسندیده همواره در اجداد طاهرین ایشان موج می زند بطوری که با رجوع به تاریخ موارد زیادی را خواهیم دید که اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) با خلق نیکوی خود افراد را به سمت خود جذب نموده اند وباعث هدایتشان می شدند؛برخی را از کفر به ایمان و برخی را از اسلام به ایمان.

آقای محمد امین نژاد از کار مندان صدا وسیمای تهران ازقول یکی از دوستان نقل می کند: «یک روز که مقام معظم رهبری به کوه های اطراف تهران رفته بودند با دختر و پسر دانشجویی، برخورد کردند که به لحاظ ظاهری وضع مناسبی نداشتند و تصور کردند که آقا دستور دست گیری آنها را خواهد داد، ولی بر خلاف تصور آن دو، مقام معظم رهبری با آنها احوال پرسی کردند واز شغل و فامیل بودن آنها سؤال کردند. پسر وقتی با خلق خوی آقا مواجه شد، واقعیت را گفت؛که ما دوست هستیم . آقا ابتداء در باره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کردند و بعد هم فرمودند:بد نیست صیغه محرمیتی در میان شما خوانده شود و شما با هم ازدواج کنید و به آنها پیشنهاد دادند که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیایید، من آمادگی دارم که شخصاً عقد شما را بخوانم. آن دو خداحافظی کردند وطبق قرار همراه خانواده محضرآقا رسیدند، آقا عقد آنها را جاری کردند و با برخورد کریمانه مقام عظیم الشأن ولایت، این دو جوان تغییر مسیر دادند و آن دختر غیر محجبه به یک دختر محجبه وآن پسر دانشجو به یک جوان مذهبی مبدل شدند. » (36)

امروز یکی از علاقه مندان واقعی آقا می باشد.!

راوی : یکی از بسیجیان تهران

«5/9 شب بود که متوجه ایستادن یک پیکان شدیم. یکی از اهالی فریاد زد برای سلامتی آقا صلوات بفرستید ما که در مغازه حضور داشتیم از روی کنجکاوی بیرون آمدیم متوجه شدیم مقام معظم رهبری از آن ماشین پیاده شدند. دور آقا را گرفتیم، ایشان پس از سلام و احوال پرسی تشریف آوردند و در مغازه نشستند. آقا پس از گوش دادن به درد دل صاحب مغازه و یکی دو نفر از دوستان فرمودند که ما برای دیدار خانواده شهیدی آمده ایم. خداحافظی کردند و تشریف بردند. صاحب مغازه که چندان مذهبی نبود و حتی گاه و بی گاه در مورد آقا حرفهایی می زد، باورش نمی شد که آقا به مغازه ایشان بیایند، بعدها متوجه شدیم آمدن آقا به مغازه ایشان موضوعیتی داشته و این عمل، صاحب مغازه را از رفتار خود پشیمان کرده است و امروز یکی از علاقه مندان واقعی آقا می باشد.» (37)

هـ)علاقه به مردم ویاری ایشان

ایشان سراسر زندگی پر برکتش آمیخته از عشق به مردم مستضعف ومتعهد است این محبت نه تنها قلبی بوده بلکه همواره توأم با عمل مخلصانه و تلاش پیگیرانه بوده است. گویا ایشان در این صفت هم خود را متصف به اوصاف پیامبران و اجداد طاهرینشان مخصوصاً آقا امیرالمؤمنین نمودند. تاریخ شاهد نمونه های زیادی از این رفتار در ائمه طاهر (علیهم السلام) است. آنجا که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) همواره تلاش دربهبودی وضع مردم محروم و مستضعف می نمودند، همواره دست محبت کریمانه خود را بر سر آنها می کشیدند،از حقوق آنها دفاع می کردند، آنجا که با دست رنج خود چاه احداث می نمودند وهمه را در راه خدا انفاق می نمودند. وچه شب هایی گذشت بر امیر المؤمنین در حال حمل کیسه طعام و…نا گفته پیداست که محبت خدادادی سبب بروز رفتاری مشابه آن می شود ، اگر مثلا ما محبت قلبی به پدر ومادر داریم همواره سعی می کنیم به ایشان تنگی معیشت نرسد و با دست و زبان این محبت قلبی را ابراز می کنیم .مقام معظم رهبری در طول تاریخ زندگیشان علاوه بر تلاشهای مجدّانه در زمینه های سیاسی و دینی از کمک رسانی در رویداد ها و حوادث مختلف دریغ نکرده اند ورسیدگی به مناطق محروم و فقراء و درماندگان را از وظایف خود دانسته و می دانند.

حجة الاسلام شیخ عباس پور محمدی (از قم) می فرمود:

«وقتی در ایرانشهر سیل آمده بود، خانه های بسیاری از مردم خراب شد، ما از طریق کرمان برای کمک رسانی به ایرانشهر رفتیم، وقتی به آنجا رسیدیم پرسیدیم مسؤلیت کارها را چه کسی بر عهده دارد؟ گفتند: آن سیدی که داخل سیل است. نزدیکتر رفتیم، سید رشیدی(آیت الله خامنه ای) را دیدیم که یک کیسه آرد به دوش گرفته پاچه های شلوارش را بالا زده تا آب نگیرد و به کسانی که دچار سیل شده اند کمک می کند. پس از سلام واحوال پرسی به او گفتیم:چه چیز نیاز است؟ فرمودند:همه چیز نیاز است، ولی الآن کمک های نقدی بهتر است.سریع به رفسنجان آمدیم و در مساجد پول جمع کرده وبه ایرانشهر برگشته و خدمت ایشان رسیدیم. ایشان فرمودند:الآن وقت خوبی است ، آقایان همه جمع اند. خوب است ببینیم با این پول چه کار کنیم تا بیشترین استفاده را برای سیل زده گان داشته باشد. هر کسی پیشنهادی داد، در پایان ایشان فرمودند: «به نظر می رسد برای هر یک از خانواده های سیل زده یک گوسفند پاکستانی که شیر فراوان می دهد وزاد و ولدش زیاد است بخریم تا بتوانند از پوست ، گوشت، شیر وزاد و ولدش استفاده کنند.» این کار ارزشمندی بود که آن موقع برای سیل زده ها انجام شد.»(38)ایشان علاقه زیادی به شهداء و خانواده هایشان دارند، به طوری که سر زدن به خانواده شهداء جزء برنامه های ایشان است که آن هم اغلب سر زده و بدون اطلاع قبلی است.

و)سلوک عرفانی

ز آه سینه سوزان ترانه می سازم

چونی ز مایه ی جان این فسانه می سازم

به غمگساری یاران چون شمع می سوزم

برای اشک دمادم بهانه می سازم (39)

همواره شایسته ترین انسانها برنامه هایی را در زندگی پیش رو می گیرند که روز به روز به کمال حقیقی آنها اضافه شود و پیوسته در مسیر کمالات تلاش می کنند که دامنه کوه را طی نموده و قله­ی آن را سیر کنند. پس معلوم می­شود که آنها هدفی از زندگی دارند و هر روز را روز نویی توأم با پیشرفت می­دانند. خوب است بدانیم که مقام عظمای ولایت فعالیت های زیادی را از جوانی تا به حالا انجام داده اند ودر این راه رنج ها و مشقت های بسیاری را دیده اند. اما این اعمال نه تنها ایشان را از سلوک الی الله تعالی و معنویت دور نکرد بلکه تمام اعمال تحت سلطه ی این سلوک عرفانی در آمده و هماهنگ با آن شده است. اینجاست که ضریب خطا کم شده یا وجود ندارد. اگر در زندگی اجداد طاهرین این بزرگوار کمی دقت بنماییم، خواهیم دید اگر صبر می کنند ، اگر صلح می کنند ، اگر شمشیر می کشند، اگر تبلیغ می کنند ، اگر یاری می کنند همه از یک چیز واحد است وآن رسیدن به حق تعالی وقرب الهی است ، یعنی همه دستگاهها وامور برای یکی کار می کنند وآن حق تعالی وسیر به اوست.(40)اکنون گوشه ای از سخنان حاج آقا توسلی در باره تهجد و شب زنده داری در ایام جوانی رهبر عزیز انقلاب اسلامی را می خوانیم؛«در مدرسه حجتیه با ایشان هم حجره بودم. تهجد وشب زنده داری معظّم له درهمان ایام جوانی،یک عبـادت خاصی بود هر روز هنگام اذان صبح ،ایشان جلوی در مدرسه حجتیه، با صدای بلند اذان می گفتند ،هرگاه همراه ایشان به جمکران می رفتم معظم له را مردی استثنایی می دیدم. ایشان توجهات خاصی به امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) داشتند.»(41)ایشان نسبت به عبادت دینی مخصوصاً نماز توجه وحضور قلب خاصی دارند و می توان یکی از عوامل رشد ایشان را در نمازشان جستجو کرد.

آیت الله مصباح یزدی(حفظه الله تعالی)

معظمّ له نه تنها این حضور در درگاه ربوبی وعبادت های عارفانه را مانعی بر سر راه انجام وظایف خطیر رهبری نمی دانند، بلکه این عبادت ها را عاملی برای موفّقیّت در عرصه ی خدمت می شمرند که ما آن را فیض الهی می دانیم.چه شب هایی که جمکران، میزبان آقا بوده است و مردم نیز شاهد عبادت رهبر فرزانه خود بوده اند و چه ایّامی که مقام معظّم رهبری در عشق امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) سوخته اند و مریدان در حسرت حال مرادشان، از خداوند بزرگ درخواست چنین حضوری کرده اند.(42)

حجت الاسلام و امسلمین موسوی کاشانی(حفظه الله تعالی)

حالات مقام معظم رهبری هنگام عبادت، فوق العاده است. معظمّ له در حال نماز، آن چنان خاشع است که اگر کسی پشت سر ایشان نماز بخواند، معنویتی در او ایجاد می شود که قابل وصف نیست. من این حالت را تنها در دو زمان حس کرده ام؛ یکی در آن زمان که پشت سر امام خمینی(قدس سره)در قم نماز می خواندیم و دیگری در مسجد الحرام بین حجر الاسود و مقام. این حالت در ماه مبارک رمضان، فوق العاده می شود. معظّم له در طول سال، دعا و نیایش بسیاری به درگاه خداوند دارند و در ماه مبارک، بیشتر به راز و نیاز می پردازند.(43)

حجه الاسلام والمسلمین راشد یزدی می فرمود:

وقتی در ایرانشهر در محضر آیت الله خامنه ای در تبعید بودم، روزی عده ای از علماء از قم برای ملاقات ایشان آمده بودند و وقت نماز همه برای اقامه نماز جماعت به امامت معظم له آماده شدند، در بین نماز بزغاله ای وارد اتاق شد و به این طرف وآن طرف می پرید و در آخر سجاده­ی یکی از نماز گزاران را برداشت وبا خود برد برخی از نماز گزاران به کلی آرامششان به هم خود و خندیدند که یکی از آنها من بودم واز خنده ما دیگران هم به جز معظم له خندیدند ولی آقا نمازشان را بدون هیچ حرکت اضافی به پایان رساندند. بعد ازنماز،ازآقا پرسیدیم چطور شما توانستید نمازتان را ادامه دهید؟ آقا فرمودند:در مورد چی؟ عرض کردم در مورد بزغاله ای که وارد اتاق شده بود. آقا فرمودند: ذره ای از جریان را متوجه نشدم.(44)یکی از توفیقات حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) این است که همه نمازهایشان را به جماعت می خوانند و در بین نماز مغرب وعشاء ، اغلب بین نیم ساعت تا سه ربع، سکوت محض و به تفکر و تأمل می نشینند .حتی اگر پشت سر ایشان وزراء و شخصیت های کشوری و لشکری نشسته باشند.(45)

سردار سرتیپ پاسدار مرتضی قربانی

در زمان جنگ، همراه مقام معظّم رهبری به طرف لشگر 25 کربلا می رفتیم. در بین راه، راننده رادیوی ماشین را روشن کرد. رادیودر حال پخش آیاتی از کلام الله مجید بود. چند آیه که تلاوت شد، آیت الله خامنه ای شروع کردند به زمزمه نمودن. آیه های قرآن مجید را همراه رادیو می خواندند و گریه می کردند. ایشان با گوشه ای از چفیه ای که دور گردن داشتند، اشک چشم خود را پاک می کردند.من در آن­روز، درس بسیار بزرگی از معظّم له گرفتم و با دیدن آن صحنه،خیلی دلگرم شدم. چه افتخاری بالاتر از این که چنین بزرگانی هدایت کننده و فرمانده ی ما هستند!(46)

فصل سوم: شخصیت سیاسی

 الف) ویژگی های یک فرد سیاسی از دید گاه مقام معظم رهبری

سلوک سیاسی امیرالمؤمنین از سلوک معنوی و اخلاقی او جدا نیست؛ سیاست امیرالمؤمنین هم، آمیخته ی با معنویت است، آمیخته ی با اخلاق است، اصلاً منشأ گرفته ی از معنویت علی و اخلاق اوست. سیاست اگر از اخلاق سرچشمه بگیرد، از معنویت سیراب بشود، برای مردمی که مواجه با آن سیاستند، وسیله ی کمال است، راه بهشت است؛ اما اگر سیاست از اخلاق جدا شد، از معنویت جدا شد، آن وقت سیاست ورزی می شود؛ یک وسیله ای برای کسب قدرت، به هر قیمت؛ برای کسب ثروت، برای پیش بردن کار خود در دنیا. این سیاست می شود آفت؛ برای خود سیاست ورز هم آفت است، برای مردمی هم که در عرصه ی زندگی آنها این سیاست ورزیده می شود هم آفت است.در این سیاست ورزی، امیرالمؤمنین یکی از خصوصیاتش این است: از مکر و فریب دور است .روش امیرالمؤمنین این است. تقوا که نبود، دست و زبان انسان باز است .می تواند همه چیز بگوید، خلاف واقع می تواند بگوید، تهمت می تواند بزند، دروغ به مردم می تواند بگوید، نقض تعهدات می تواند بکند، دلبستگی به دشمنانِ صراط مستقیم می تواند پیدا کند. وقتی تقوا نبود، اینجوری است. امیرالمؤمنین می فرماید: من سیاست را با تقوا انتخاب کردم، با تقوا اختیار کردم؛ این است که در روش امیرالمؤمنین، مکاری و حیله گری و کارهای کثیف و این چیزها وجود ندارد؛ پاکیزه است.یکی از خطرهای جدائی دین از سیاست همین است که وقتی سیاست از دین جدا شد، از اخلاق جدا خواهد شد، از معنویت جدا خواهد شد. در نظامهای سکولار و بی رابطه ی با دین، اخلاق در اغلب نزدیک به همه ی موارد، از بین رفته است.(47)

ب) شخصیت سیاسی مقام معظم رهبری از دید گاه علماءو بزر گان

حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(رحمة الله علیه):

به نظر من ایشان یک فقیه و یک مجتهد است کسی که در سال های طولانی در جهان سیاست استادی چون امام داشته است و خودش نیز دارای استعداد سر شار است . چنین فردی دارای مقام بلندی از درک سیاسی است، دوران هشت ساله ی ریاست جمهوری ایشان، یک شاهد قوی برای مطلب است. سفرها یی که ایشان به کشورهای خارج داشته اند به عنوان یک سیاستمدار در صحنه های سیاسی جهان درخشیده است.(48)

حضرت آیت الله امامی کاشانی(رحمة الله علیه):

آیت الله خامنه ای به تمام رموز سیاست و حکومت آگاه بوده و شخصی با ورع، با تقوا، محبوب، مخلص، عالم و دارای بنیه فقه هستند.(49)

حضرت آیت الله حائری شیرازی(قدس سره)

آیت الله خامنه ای صالح ترین فرد برای رهبری هستند…آیت الله خامنه ای علاوه بر تمام ویژگی ها، یک عالم آگاه به مسائل اسلامی است و از سیاست و درایت خاصی برخوردار است.(50)

دکتر سید محمد تیجانی نویسنده کتاب معروف «آنگاه هدایت شدم»(51):

حضرت آیت الله سیدعلی خامنه ای رهبر امت اسلامی، رهبری شجاع، مدبر و دوراندیش در برخورد با وقایع جهانی است. این سید بزرگوار با شجاعتی که در مقابل استکبار دارد درقلب مسلمانان جهان قرار گرفته است. علاقه من به رهبر امت اسلامی، علاقه ای است که با مودّت اهل بیت (علیهم السلام )جمع می شود. ایشان مسلمانان را به وحدت توصیه می کند و آثار بلیغ و شیوایی برای مسلمانان اعم از شیعه و سنی برجای گذاشته است. من از خداوند برای حضرت آیت الله خامنه ای طول عمر همراه با صحت و عافیت مسئلت می کنم تا بتواند به مسیر مبارکی که در پیش گرفته دوام دهد.(52)و. . .

ج) شخصیت سیاسی مقام معظم رهبری از دید گاه رجال سیاسی

کوفی عنان:

«من با این که اهل غنا هستم، درباره ی کشور خود به اندازه ی ایشان اطّلاع ندارم. ایرانی ها و مسلمان ها باید افتخار کنند که چنین رهبری دارند.» همچنین بعد از جلسه، کوفی عنان به خبرنگاران گفته بود از همان ابتدای ملاقات، «حضرت آیت الله خامنه ای قلب مرا تسخیر کرد .»(53)

خاویر پرز دکوئیار(دبیر کل اسبق سازمان ملل متحد):

بعد از صدور قطعنامه 598 سازمان ملل، از سوی کشورهای قدرتمند دنیا بر ایران فشارهای زیادی وارد می شد تا قطعنامه را بپذیریم. در همان ایّام خاویر پرز دکوئیار برای رایزنی های لازم به ایران آمده بود. در آن زمان آقا رئیس جمهور بودند. پس از ملاقات، دکوئیار به من گفت: «رئیس جمهور شما از کدام دانشگاه علوم سیاسی فارغ التحصیل شده است!» گفتم چطور؟ گفت: «من از چند دانشگاه معتبر دنیا مدرک دکترای علوم سیاسی دارم و بیش از سی سال است که کار سیاسی می کنم و اکنون ده سال است که دبیر کل سازمان ملل هستم. دراین مدت، کمتر شخصیت سیاسی و رئیس جمهوری هست که وی را ندیده و با او گفتگو نکرده باشم، ولی تاکنون شخصیتی سیاستمدارتر و هوشیارتر از رئیس جمهور شما ندیدم!»(54) و…

د) مقام معظم رهبری در نگاه امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه)

به یقین گُلی را که در بوستان امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) پرورش یافته کسی بهتر از باغبان نمی شناسد و عطر کلام او گوارا تر خواهد بود.سیره و روش امام بزرگوار در این بوده که ویژگی های اشخاص را در زمان حیاتشان به ندرت بازگو می کردنداما در مورد معظم له برجستگی ها و ویژگی هایی را بر شمردند که بعضی از آنها را در مورد احدی بکار نبردند.این تعابیر برای کسی که حسن تدبیر داشته باشدگویای بسیاری از حقایق است . اکنون به ذکر برخی از این تعابیر می پردازیم .

عالم به دین وسیاست

« خداوند متعال برما منّت نهاد تا افکارعمومی را برای انتخاب رئیس جمهوری متعهد و مبارز و در خط مستقیم اسلام و عالم به دین وسیاست هدایت فرمود…»(55)

متفکر و دانشمند

«اینجانب با اطلاع از مقام و مرتبت متفکر و دانشمند محترم جناب حجت الاسلام آقای سیّد علی خامنه ای (ایّده الله تعالی) رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب نمودم.»(56)

شایسته در علم وعمل

حضرت حجة الاسلام و سید الاعلام آقای حاج سیّد علی خامنه ای(دامت افاضاته)«جنابعلی که بحمد الله به حسن سابقه موصوف و در علم و عمل شایسته هستید به امامت جمعه تهران منصوب می باشید…»(57)

فهیم و صالح

« البته باید اشخاصی هم که گوینده هستند بیایند در دانشگاه و من پیشنهاد می کنم که آقای آقا سیّد علی آقا بیایند. شما ممکن است بروید پیش ایشان، از قول من بگویید ایشان بیایند به جای آقای مطهری بسیار خوب است. ایشان فهیم است می تواند صحبت کند… من آقا سیّد علی آقا را صالح می دانم.»(58)نکته ای که قابل توجه است، جمع اوصاف یاد شده در ایشان است که شخصیت ایشان را ممتاز کرده و جمع اوصافی چون علم ،تقوا ، سیاست وفهم دین و…گواه این امتیاز است.

فرزند امام

«…من آقای خامنه ای را بزرگش کردم…»(59)

برادر و بازوی توانا

«جناب عالی رایکی از بازوهای توانای جمهوری اسلامی می دانم و شما را چون برادری که آشنا به مسایل فقهی و متعهد به آن هستید و از مبانی فقهی مربوط به ولایت مطلقه فقیه جداً جانبداری می کنیدمی دانم.»(60)

فردی نادر همچون خورشید

«و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانی اسلامی، از جمله افراد نادری هستید که چون خورشید، روشنی می دهید».(61)لازم به ذکر است که آیت الله العظمی بهاءالدینی(رحمة الله علیه) هم چنین تعبیری را در مورد ایشان دارند. حجت الاسلام حیدری کاشانی می فرمود: در یکی از سفر های مقام معظم رهبری به قم، معظم له به منزل آیت الله بهاءالدینی(رحمة الله علیه)تشریف بردند و با ایشان دیدار کردند. روز بعد بنده به اتفاق یکی از دوستان به محضر آن عارف پاک رسیدیم و از ایشان پرسیدیم: آیا دیروز مقام معظم رهبری به اینجا آمده بودند؟ آقا در پاسخ فرمودند:« بله چند دقیقه خورشید اینجا تابید و رفت. او چون خورشید دارای خیر و برکات است.»(62)

مشاور امام

«برای تشکیل شورای عالی دفاع ملی بر مبنای اصل یکصدوده قانون اساسی جمهوری اسلامی جنابعالی به عنوان مشاور از قِبَل اینجانب منصوب می شوید.»(63)همگان داستان حضرت موسی(علی نبینا و آله و علیه السلام) را شنیده ایم که به پروردگار متعال فرمود:«واجعَل لی وزیراً من اهلی، هارون اخی،واشدُد به اَزری واشرِکهُ فی امری»(64)و همچنین می دانیم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) حضرت امیر المومنین(علیه السلام) را از سنین کودکی سرپرستی کردندو در پی آن به برادری و جانشینی خود منصوب نمودندو فرمودند:« انت بمنزلة هارون من موسی الا اَنّه لانبیّ بعدی »(65)حال به زمانی می آییم که رهبری امّت اسلامی به عهده ولایت فقیه است.

ابتدا دید امام در مورد ولایت فقیه را از دید می گذرانیم:«قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک وتعالی درست کرده است همان ولایت رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) است.»(66) ودر جای دیگر می فرمایند:«همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمّه (صلوات الله علیهم) در تدارک بسیج سپاه، تعیین ولاة و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است. منتهی شخص معینی نیست، روی عنوان عالم عادل است.وقتی می گوییم ولایتی را که رسول اکرم و ائمّه(صلوات الله علیهم) داشتند، بعد از غیبت، فقیه عادل دارد برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمّه(علیهم السلام) و رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است زیرا اینجا صحبت از مقام نیست بلکه صحبت از وظیفه است… همان ولایتی را که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در امر اداره جامعه داشت دارا می­باشد و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند.»(66)حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) در سال 1360 ایشان را به عنوان فرزند خود معرفی کرده وشش سال بعداز ایشان تعبیر به برادر می کنندوایشان را از بازوهای انقلاب می دانند.اکنون چند سوال مطرح است وآن اینکه آیا می توان(با آن دقت و ظرافت امام عزیز) تعبیرایشان راجع به مقام عظمای ولایت را بی دلیل دانست؟براستی چرا حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) اینگونه تعبیراتی در مورد ایشان بکار بردند؟آیا ذکر اوصاف گوناگون و برادری و بازوی تواناو… از سوی امام عزیزحاکی ازجانشینی معظم له نیست؟آیاجز بازوی توانا و یاور امام،کسی می تواند بار سنگین انقلاب اسلامی را بردارد؟اینها سوالاتی است که جوابش در همین نزدیکی هاست و با تفکّر و تامّل به آن خواهیم رسید، جواب هایی که هرکدام قسمتی از راه را هموارمی سازد….

مربی مسلمین جهان

«…به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او به صلاح وسداد در گوش مسلمین جهان طنین انداز است.»(67)

راهنمای دلسوز انقلاب و معلمی در محراب

«ایشان باسوء قصد به شما که از سلاله رسول اکرم و خاندان حسین بن علی هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار در جبهه ی جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی توانا در جمعه وجماعات وراهنمایی دلسوز درصحنه انقلاب می باشید میزان تفکر سیاسی و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند.»(68)

سازش ناپذیر با کفر و طرفدار قشر مستضعف

«ایشان به همان نحو که تاکنون خدمتگذار اسلام و طرفدار قشر مستضعف و به حکم قرآن« اشداء علی الکفار رحماء بینهم»(69) بوده اند از این پس نیز به همان تعهد باقی باشند و از طریق مستقیم انسانیت و اسلام انحراف ننمایند که انشاء الله نمی نمایند.»(70)

حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) علاوه بر سخنان یاد شده صراحتاً نام ایشان را برده و ایشان راشایسته رهبری دانسته اندکه ذیلاً چند مورد حکایت می شود:

حا ج سید احمد خمینی(رحمة الله علیه) نقل می کردند:

وقتی که آیت الله خامنه ای در سفر کره شمالی بودند ، امام گزارش های سفر را از تلویزیون می دیدند؛ آن منظره دیدار از کره ، استقبال مردم و یا سخنرانی ومذاکرات ایشان در آن سفر ، خیلی برایشان جالب بود وفرموده بودند: «الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند.» این کلام امام امّت، برگرفته از الهامات الهی و غیبی حق تعالی بود. امروز ایشان حقیقتاً رهبر شایسته ای هستند.(71) «ما در تمام جایی که امام تردد می کرد،سخنرانی می کرد و… یک میکروفون های ریزی و یک کلید شصتی قرار داده بودیم تا هروقت حال ایشان نامساعد شد(این اواخر حال ایشان نامساعد بود) یکی ازاین کلیدها را فشار دهند تا من و دکتر طباطبایی سریع بدویم به سمت اتاق.من در اتاق خودمان دراز کشیده بودم، ساعت 7 شب ناگهان زنگ به صدا درآمد.من با سرعت به سمت اتاق امام رفتم و فکر کردم خدای ناکرده ایشان سکته کرده، امام چمباتمه زده بود و دو دستشان به زانویشان و نگاه به تلویزیون می کرد. من به هیچ وجه حواسم به تلویزیون نبود. گفتم: آقا،ایشان سریع گفتند:احمد بشین، احمد بشین. من نشستم و دیدم اخبار دارد دیدار آقای خامنه ای بایکی از مسئولان خارجی(رهبر کره شمالی) را نشان می دهد. گفتند: نگذارید دیر بشه، چند بار به شما و آقای هاشمی گفتم. ایشان رو مطرح کنید، این عظمت روکه آدم می بینه کیف می کنه. همین که عصایشان را بلند می کند،عظمت اسلام رو می بینم.»(72)

یکی از محافظین مقام معظم رهبری(مد الظله العالی)

در هیچ برخوردی ندیدم که امام خمینی تمام قدجلوی ایشان بلند نشود و به طرفشان نرود. ولی برای هیچ کس ندیدم که این طوربرخورد کند، البته بسیار نادر بودند در مقایسه با رفتاری که با شخصیت های دولتی، هیات دولت و… امام تنها با آقای خامنه ای اینگونه برخورد می کردو با ایشان باز برخورد می کرد.(73)

دختر گرامی حضرت امام (رحمة الله علیه) :

«من مدتها قبل از برکناری قائم مقام رهبری شخصاً از محضر امام درباره رهبری پرسیدم و ایشان از آیت الله خامنه ای نام بردند و پرسیدم که آیا شرط مرجعیت و اعلمیت در رهبری لازم نیست، ایشان نفی کردند و از مراتب علمی ایشان پرسیدم و صریحاً فرمودند که: ایشان اجتهادی را که برای ولی فقیه لازم است ، دارد.»(74) حاج سید احمد در مورد مقام معظم رهبری اینچنین فرمودند:« هرکس بگوید که اطاعت از امام غیر از اطاعت از حضرت آیت الله خامنه ای است در خط آمریکا است. ماسرباز تحت امر رهبر معظم انقلاب اسلامی هستیم و بر ما واجب است که از فرمانده خود اطاعت کنیم.»(75) درجلسه ای که با حضور سران سه قوه برگزار شده بودسخن به جایی می رسد که می گویندما بعداً با قانون اساسی مشکل خواهیم داشت زیرا ممکن است خلأ رهبری پیش بیاید.امام (رضوان الله تعالی علیه)درجواب می فرمایند: «خلأ رهبری پیش نمی آید وشما آدم دارید.» سوال کردند چه کسی؟ ایشان درحضور (آیت الله خامنه ای) می فرمایند: «این آقای خامنه ای»(76)

هـ) انتخاب برتر

حضرت امیر المومنین(علیه السلام)می فرمایند:

«أیّهاالناس، إنّ أحَقّ الناس بهذا الامر أقواهم علیه وأعلمهم بأمر الله فیه…»(77)

ای مردم ! سزاوارترین اشخاص به خلافت، آن کسی است که در تحقق حکومت نیرومند تر است.

در مورد کیفیت انتخاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مدالظلّه العالی) به ولایت و رهبری جامعه مطالبی پر معنا و خواندنی وجود دارد که با تأمّل در آنها راه هموارترمی شود.به عقیده حقیر- با توجه به مطالعاتی که تاکنون داشته ام- انتخاب ایشان تنها به مجلس خبرگان محدود نمی شود بلکه اگر گذری به زندگانی ایشان بیاندازیم و ایشان را تا حدودی درک کنیم خواهیم یافت که انتخاب ایشان برای هدایت مسلمین در زمان غیبت یک امر خدادادی است چرا که نه تنها شخصیت ایشان اقتضای چنین مسئولیتی را دارد بلکه تأییدات فراوانی- که برخی از آنها ذکر شد- هم از طرق مختلف بما رسیده است که حجت را بر ما تمام کرده است. حال اگر عده ای در مورد جایگاه ایشان شک می کنند، این یک امری طبیعی است و لذا بجاست که با این مطالب مهم شناختی را حاصل کنیم که مسیر گم نشود .اکنون به ظاهر قضیه اکتفا می کنیم و چگونگی انتخاب معظم له به مقام رهبری را از زبان برخی از کسانی که هنگام تعیین رهبری در مجلس خبرگان حضور داشتند می شنویم: «[در مجلس خبرگان]اولین نفری که شروع به صحبت کرد، آقای خلخالی بود. وی گفت می خواهم مطلبی را بگویم واین را یک تکلیف می دانم. من چند وقت پیش برای مراسم عقد دخترم نزد امام(رحمة الله علیه) رفته بودم. تا دختر و عروس و دامادم و بچه ها بازرسی شوند و بیایندداخل چند دقیقه طول کشید. من از امام (رحمة الله علیه) سوال کردم حالا که شماآقای منتظری، قائم مقام رهبری را عوض کرده اید با این شرایط بیماریتان شخص خاصی را مد نظر ندارید؟ ایشان به من نگاه کردند و گفتند: «مگر می شود من نظر خاصی نداشته باشم و مگر می شود که نظرم را به کسی نگفته باشم؟ من به حاج احمد آقا و آقای هاشمی بارها گفتم . از نظر من هیچ کس در روی کره زمین از سید علی آقا بهتر نیست ». بعد از این حرف آقای خلخالی اعلام کردند که اساساً امام (رحمة الله علیه) با شورای رهبری مخالف بودند. پس باید روی یک نفر صحبت کنیم و برای انفرادی هم چند نفر بیشتر در کشور نداریم، یکی آیت الله مشکینی هستند، یکی آیت الله موسوی اردبیلی و نفر سوم آقای خامنه ای هستندکه امام (رحمة الله علیه) روی ایشان نظر مثبت داشتند. بعد از آقای خلخالی تنها کسی که صحبت کرد آیت الله موسوی اردبیلی بود. ایشان گفتند در یکی از جلسات سران سه قوه که خدمت امام (رحمة الله علیه) رسیدیم آقای خامنه ای و آقای هاشمی نیامده بودند. من با امام (رحمة الله علیه) صحبت می کردم، به ایشان گفتم که نظر شما در مورد رهبری آینده چیست؟ و امام (رحمة الله علیه) گفتند: «من نظرم را به حاج احمد آقا و آقای هاشمی گفته ام و احدی را در کره زمین بهتر از آسید علی آقا برای رهبری نمی دانم ». این دو مورد را آنها گفتند. آقای هاشمی گفتند احمدآقا یک مطلبی را به من گفتند که تکلیف را همین الان به شما بگویم احمد آقا الان به من گفتند: «اگر می خواهید روح امام (رحمة الله علیه) شاد شود و به وصیت نامه امام(رحمة الله علیه) عمل کرده باشید اعلام کنید که امام (رحمة الله علیه) بارها به ما گفتند که آقای خامنه ای را مطرح کنیم ولی به دلیل مسائل سیاسی نگذاشت که ما بگوییم.» آقای هاشمی گفتند: «حاج احمد آقا به من گفتند: « امروز یک تکلیف است و حداقل حرف مرا در مجلس بزنید که من آن دنیا گرفتار نباشم.» آقای هاشمی طبق عادت ریاست مجلسی اش عمل کرد و در حالی که ایستاده بود گفت کسانیکه با رهبری آقای خامنه ای موافقند قیام کنند. در همین هنگام آقای خامنه ای از کوره در رفتند و گفتند: « اکبرآقا! بنشینید شما، مگر اینجا مجلس است که شما می خواهید رای بگیرید؟ رهبری نظام به این است که من بتوانم. مگر من می توانم خمینی باشم؟ این بارسنگینی که شما دارید به دوش یک نفر می گذارید را مگر یک نفر می تواند تحمّلش کند؟ تحملش شرایط می خواهد. نه من، بلکه هیچ کس نمی تواند تحمل کند.» در همین هنگام مجلس یک مقدار شلوغ شد و موافقین و مخالفین حرفهایی زدند. بعد از این صحبت ها خبرگان رای گیری کرد که در رای گیری همه خبرگان به غیر از 6 نفر رای موافق دادند! که یکی از آنها خود آقای خامنه ای بودند که به خودشان رای ندادند. یک نفر هم نظرش روی شورای رهبری بود نه اینکه با شخص آقای خا منه ای مخالفت داشته باشد. حدود ساعت 3 جلسه تمام شد. آقای خامنه ای اوایل رهبری در بیمارستان قلب شهید رجایی عمل داشتند. در کل طول عمل سید احمد خمینی در طول راهروی بیمارستان قدم می زدند، عصبانی و ناراحت بودند. گویا صحنه های بیماری امام راحل یادشان می آمد. حاج احمد خمینی(رحمة الله علیه) ساعت 15: 2 نیمه شب به بیمارستان قلب شهید رجایی آمدند البته تنها با یک راننده و بالباس راحتی روحانیت نه لباس رسمی. ما از اینکه ایشان تنها و بدون حفاظت آمده بودند تعجب کردیم. ایشان گفتند: از آقا چه خبر؟ گفتیم: الحمدلله خوبند. ایشان خیالشان راحت شد. به ایشان گفتم: اگر می خواهید آقای گلپایگانی و سایرین را بیدار کنم؟ گفتند: نه، حاج خانم بسیار نگران حال آقا بودند. ایشان خواستند من بیام پیش آقا وخودم از نزدیک در جریان وضعیت ایشان قرار بگیرم نه با تلفن و خبردهی دیگران.«(78)

کار خدا،رأی اکثریت!

آیت الله موحدی کرمانی:

«همه ی اعضای خبرگان آن روز احساس کردند که این، کار خدا بود. بعد هم رأی گیری آغاز شد و مقام معظّم رهبری با رأی اکثریت قاطع خبرگان ملّت، تأیید شدند.»(79)

آیت الله خامنه ای را انتخاب کنید!

حجت الاسلام والمسلمین محمّد جواد حجّتی کرمانی:

ناگاه ندایی از سویی برخاست که امام در مورد رهبری به فرد خاصّی نظر داشته اند…؛ نه آن که جانشین خود را تعیین کرده باشند، بلکه در جریان مسائل مربوط به «قائم مقام رهبری»، وقتی از مشکلات خلأ رهبری و در آن ماجرای تأسف بر انگیز، با امام سخن گفته می شد، امام فرمودند: شما به بن بست نمی رسید….آقای خامنه ای برای رهبری خوب است…و بر این فرمایش امام، دو – سه شاهد عادل، شهادت می دهند… . مطلب، تمام است. گویی امام در مجلس خبرگان حاضر است و می گوید: چه نشسته اید؟ چرا معطّلید؟ آقای خامنه ای را انتخاب کنید! … . امّا… نه!… این فرشتگان بودند که پیام امام را از قرار گاه ملکوت به گوش خبرگان رسانیدند.(80)

تسلیم به وظیفه

جناب آقای حداد عادل در جلسه ای خصوصی که با معظمّ له داشتند این چنین روایت می کنند:یکی- دو ماه پس از انتخاب آیت الله خامنه ای به رهبری بنده به دیدار ایشان رفتم. قبل از شروع جلسه ی کار ی، به معظم له گفتم، چطور شد که چنین وضعی پیش آمد؟! می خواستم قدری داستان رهبری را از زبان خود ایشان بشنوم. مقام معظم رهبری فرمودند: «فلانی آن روزی که مجلس خبرگان درباره ی جانشینی حضرت امام(رحمة الله علیه) بحث می کرد، من هیچ فکری نسبت به خود نداشتم و اصلاً تصور نمی کردم که خبرگان چنین تصمیمی بگیرند. نیمه ی اول اجلاس- صبح تا ظهر- به من اینطور فهماندند که ممکن است اسم بنده مطرح شود. من ظهر به منزل آمدم، دو رکعت نماز خواندم و با حالت استغاثه و ناله و زاری، از خداوند درخواست کردم که این مسئولیت را روی دوش من قرار ندهد!من کمتر به یاد دارم که برای تقاضایی چنین استغاثه و تضرّعی به درگاه خداوند کرده باشم. من به شدت و با تمام وجود، از خداوند می خواستم که بار این مسئولیت روی دوش من قرار نگیرد.در عصر آن روز، مجلس خبرگان اصلاً به نظر من و قبول یا عدم قبول من، کاری نداشت. کار با آن کیفیت انجام شد. گرچه من از صمیم قلب،داوطلب این کار نبودم؛ لیکن وقتی دیدم که این مسئولیت شرعاً وقانوناً بردوش من قرار گرفت، تصمیم گرفتم به تمام و کمال، به این وظیفه عمل کنم.»این روش نشان از عدم دنیا گرایی و قدرت طلبی آقا دارد؛ امّا چون پای وظیفه پیش می آید، ایشان تسلیم عمل به وظیفه است.»(81)

رؤیای حکمت

حجت الاسلام والمسلمین میر حسینی:

پس از رحلت حضرت امام ، مجلس خبرگان آیة الله خامنه ای را برای رهبری انتخاب کرد. این موضوع برای من سنگین بود. همان شب در عالم رؤیا دیدم که در جایی شبیه جماران هستم و همه ی علماءو رجال کشور در صف جماعت نشسته اندو منتظر ورود امام هستند تا به امامت ایشان نماز را بخوانند.حضرت امام وارد شدند و هنگامیکه به مقام معظم رهبری رسیدند، دسته به پشت ایشان گذاشتندو فرمودند:شما بایستید و نماز بخوانید. سپس رو به جمع کردند و گفتند از این به بعد باید من و بقیه به ایشان اقتدا کنیم با این خواب برای من روشن شد که کار مجلس خبرگان بسیار مهم بودو آقا مورد تأیید هستند. برای بار دوم به خواب رفتم و باز همان ماجرا تکرار شد چون بیدار شدم، استغفار کردم و خوشحال شدم که چنین موضوعی برای من روشن شد.برای بار سوم خوابیدم و بازهمان رؤیا تکرار شد. چون چشم ها را گشودم، اشک در حدقه ها جاری گشت و گونه هایم با نم نم بارانِ اشک شست و شو گردید.(82)

و) نامه ای پر معنا از حضرت آیت الله حسن زاده آملی (مدظله العالی)(83)

ایشان که به مناسبت برگزاری کنگره بین المللی حضرت زهراء(سلام الله علیها) صحیفه نور خود را تقدیم مقام معظم رهبری می نمایند در نامه ای به محضر معظم له چنین می فرمایند:این صحیفه نور موسوم به «فصّ حکمة فی کلمة فاطمیه» به مناسبت تاسیس نخستین کنگره تجلیل و تکریم از عصمة الله الکبری و ثمرة شجرة الیقین و احسن منازل القرآن و بقیّة النبوة و مشکوة الولایة و الامامة حضرت فاطمه بنت خاتم الانبیاء محمد مصطفی- صلی الله علیه وآله وسلم- که به فرمان همایون و خجسته رهبر عظیم الشأن کشور بزرگ جمهوری اسلامی ایران جناب آیت الله معظم خامنه ای کبیر– متع الله الاسلام والمسلمین بطول بقائه الشریف- در ساری مازندران ایران برگزار می شود. با سلام و تحیّت خالصانه وارائه ارادت بی پیرایه و درود نوید جاوید، به حضور آن قائد ولیّ وفیّ و رائد سائس حفیّ ، مصداق بارز «نرفع درجات من نشاء» تقدیم می گردد، و عرض می شود«یا ایّها العزیز جئنا ببضاعة مزجاة» دادار عالم همواره سالارو سرورم را سالم ومسرور دارد.(84)

بخش سوم: ویژگی های رفتاری مقام معظم رهبری(مدّظّله العالی)

 فصل اول : رفتار خانوادگی

 الف) نسبت به اجداد طاهرین ایشان

ابتدائاً باید گفت ایشان پژوهش عمیقی در تاریخ ائمه معصومین (علیهم السلام) نموده اند و کتابها نوشته اند و تحلیل گری توانا در این زمینه هستند.از جمله کتبی که ایشان تألیف نموده اند عبارتند از: عنصر مبارزه در زندگی ائمه ، پیرامون عزاداری عاشورا ، پژوهش در زندگی امام سجاد،امام رضا و امام صادق (علیهم السلام )، انوار ولایت ، بازگشت به نهج البلاغه ، بحثی در نبوت و… .هر گاه بخواهیم، رفتار شخصی را نسبت به ائمه طاهرین (علیهم السلام) بسنجیم،اوّلا باید رابطه عاطفی اورا بررسی کنیم و ثانیاً ببینیم چقدر رفتارش مطابق آن پاکان است و اگر چنین شخصی هر دو صفت را دارا باشد طبق روایات از شیعیان و یاران اهل بیت (علیهم السلام) خواهد بود و همانند سلمان ، مصداق {منا اهل البیت} خواهد بود و لذا اوست که با اهل بیت به رستگاری خواهد رسید. اگر معظم له را در بعد عاطفی مورد بررسی قرار دهیم خواهیم دید که ایشان حقیقتاً شیفته و دلبسته ی اجدادشان هستند و این را تنها از برخی از رفتار های ایشان می توان تشخیص داد.اکنون چند نمونه از رفتار های ایشان را از ذهن خوانندگان می گذرانیم : مقام معظم رهبری هر سال به مشهد مقدس مشرف می شوند و در مراسم غبار روبی حرم مطهرحضرت علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) شرکت می کنند . حال و هوای خاصی در کنار قبر مطهر جدشان دارند . از غبار روبی گرفته تا نماز و نیایش و تضرّع ؛ همه حاکی از عشق و عاطفه ایشان به اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) است.

حجه الاسلام والمسلمین موسوی کاشانی می فرمودند:

«در یکی از سفرهایی که مقام معظم رهبری به مشهد داشتند ، مستقیم به زیارت مشرف شدند .اتاق تاریکی در انتهای دفتر آقای طبسی است که مشرف به حرم است و پنجره کوچکی دارد که مقام معظم رهبری آنجا زیارت نامه می خوانند . وقت شام رفتم تا ایشان را دعوت کنم ، دیدم معظم له در حال گریه و زاری است ، بار دوم رفتم باز دیدم ایشان غرق توسل است . بار سوم باز ایشان را در همان حال دیدم . ما و نیروهای حفاظت تصمیم گرفتیم ایشان را از آن حالت خارج کنیم ؛ چرا که ممکن بود بعد از دو ساعت گریه و زاری برای ایشان اتفاقی بیافتد . این بار جلوتر رفتم در را زدم و عرض کردم : دوستان منتظرند تا شما تشریف بیاورید . آقا همانطور در گریه وزاری و توسل بودند ، بلند شدند و زیارت امین الله را شروع کردند بعد از زیارت و راز و نیاز عاشقانه ، آقا تشریف آوردند.»(85)

نکته ای که از این شرح حال قابل اخذ است، این است که تا کسی مزه عشق و عاطفه را نچشد، نمی تواند اینطور توسل داشته باشد ونمی تواند ساعت ها غرق در دعا و توسل وزاری باشد.

رهبری جامعه و ارتباط با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف):

در ابتدا نظر شمارا به مطلب شنیدنی جلب می نماییم. حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در دیداری که رهبر معظم انقلاب با حضرت آیت الله العظمی بهجت(رحمة الله علیه) داشتند چنین می فرماید:در دیدار ی که رهبر معظّم انقلاب از منزل آیت الله بهجت داشتند ایشان خواب خود را برای رهبر انقلاب نقل کردند[وفرمودند]:«خواب دیدم در مجلسی حضرت امام زمان و علمای برجسته حضور داشتند که شما وارد شدید، حضرت بقیة الله برخواستند و شما را به کنار خود دعوت کردند. شما تواضع کرده و خواستار شدید در پایین مجلس بنشینید حضرت امام زمان با اصرار ، شما را به دست راست خود فرا خواندند و در کنار حضرت نشستید.»(86) حقیقتاً باید در این ماجرا تأمّل کرد. نکته ای که ازاین ماجرا بدست می آید این است که خداوندگاهی برای تأیید کسی از طریق عالم معنا اقدام می نماید، عالمی که هر چه از ناحیه ی آن صدور یابد حق است ولذا افرادی که دارای روحیه ی پاک هستند ، تنها این امور را باور و حق می دانند و بدانید همانطور که در زمان پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه وآله و سلّم) افراد مغرض، معجزه ودست خداوند را می دیدند اما باز ایمان نمی آوردند. در این زمان هم افرادی برخی از امور معنوی را به سخره گرفته و حاضر به پذیرش آن نمی شوند.حجه الاسلام والمسلمین اختری(87) می فرمودند:«رهبر با ارتباط با حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرج الشریف) انقلاب اسلامی را رهبری می کنند و بارها مشاهده شد به مسجد جمکران و قم رفتند و بعد از ارتباط وراز نیاز ، با قوت قلب و با نیروی سرشار ازایمان و توکل به خدا به تهران بازگشتند.»(88) در این زمینه خود معظم له در دیداری که با سیدحسن نصرالله داشتند به این مسئله اشاره نموده اند:راوی: حجه الاسلام والمسلمین کعبی(89) «آقای سید حسن نصرالله می گفتند : یک دفعه به همراه شورای حزب الله لبنان محضر مقام معظم رهبری بودیم، اوج سختی و تنگنایی ما بود وخیلی به حزب الله سخت می گذشت. کنفرانس شرم الشیخ هم صورت گرفته بود، همه توطئه ها شده بود که حزب الله را نابود کنند. در آن دیدار ایشان به ما امید داد و فرمود : شما پیروز می شوید، این چیز ها زیاد مهم نیست سپس اضافه کردند: « من در اداره امور کشور بعضی وقت ها حل مسائل برایم دشوار می شود ودیگر هیچ راهی پیدا نمی شود ، به دوستان واعوان و انصار می گویم آماده شوید به جمکران برویم،راه قم را پیش می گیریم و راهی مسجد جمکران می شویم. بعد از راز ونیاز با آقا ، من احساس می کنم همانجا دستی از غیب مرا راهنمائی می کند و من در آنجا به تصمیمی می رسم و مشکل بدین صورت حل می شود وهمان تصمیم را عملی می کنم.» (90) و اینجاست که فرق حاکمان الهی وغیر الهی دانسته می شود…

ب) نسبت به پدر و مادر

سال های زیادی را تحت تربیت و تعلیم و نگهداری دو سایه ی الهی گذراند دو سایه ای که بنیه ی اخلاقی و علمی و تربیتی او را نهادینه نمودند و با عشق به پروردگار متعال و ائمه اطهار (علیهم السلام) در رشد شخصیتی وی تأثیر گذار شدند.حال که سید علی به سن جوانی رسیده و پدر و مادر به کهنسالی، باید یار ویاور آنها باشد تا بتواند کمی از محبت های آنان را جبران کند . علاقه پدر و پسر به یکدیگر زیاد است . پدر پیر دچار عارضه چشمی شده و در حال نابینایی به سر می بَرد ، از طرفی به یک پرستار نیاز داردو تنها باپرستاری سید علی راحت است واز طرف دیگر، سید علی برای ادامه تحصیل باید در قم اقامت کند. دوستی از اهل معرفت به ایشان می گوید : «عقیده من این است که شما برای خدمت به پدر به مشهد بروید خدا قم را به مشهد می آورد ،یعنی آنچه خدا در قم می خواهد به شما بدهد در مشهد می دهد. »حرف دوست به دل ایشان نشست و به یاری و خدمت پدر شتافت. این عمل را در سن جوانی انجام داد ولی خود در سن بزرگسالی دلیل توفیقات روز افزون را همین خدمت به پدر و مادر می داند.(91) «مادر و پدر برای ایشان از هیچ مرتبتی بالاترنبودند. ایشان موقع ورود پدر تمام قد می ایستادند به سمت ایشان می دویدندو دستشان را می بوسیدند. تمام عمرشان کارش این بود و مادرشان نیز همینطور.وقتی پدرشان از فرودگاه می آمد ما را می فرستاد تا ویلچر ببریم ایشان رابیاوریم وتاکید می کردند به ایشان بگوییم آقاسیدعلی نمی تواند خودش به دیدار شما بیاید زیرا نیاز به برنامه ریزی حفاظتی دست و پاگیر دارد و الان احساس کند من دارم ایشان را جابه جا می کنم. در ریاست جمهوری وقتی به در ورودی ریاست جمهوری می رسیدیم ایشان خودشان پدرشان را از ماشین پیاده می کردند و پله ها را همپای ایشان می آمد و برای ایشان پشتی می گذاشت، چای می ریخت و اجازه نمی داد در این لحظات ما کوچکترین کاری انجام دهیم. ایشان تاکید بسیار زیادی روی احترام به پدر و مادر داشتند و هرچه که به آن رسیده بود را از پدر و مادر می دانست .»(92)

ج)نسبت به همسر و فرزندان

در ابتدا باید گفت ایشان دارای همسری مؤمن وصبور و فرزندانی با ایمان و مؤدب به آداب اخلاقی هستند . ایشان دارای چهار پسربه نامهای( مجتبی، مصطفی، مسعود و میثم) هستند که هر چهار نفر، طلبه‌ و معمم هستند. همسر ایشان «خجسته» نام دارد. و دارای دو دختربه نام های (بشری و هدی) هستند.

1 ) رفتار با همسر

خانواده ها را از لحاظ صفات اخلاقی می توان به سه دسته تقسیم کرد. خانواده ای که هر دو رکن صفات اخلاقی ندارد، خانواده ای که یکی از دو رکن صفات اخلاقی نداردو خانواده ای که هردورکن صفات اخلاقی و انسانی را دارد. مسلماً خانواده ی نوع سوم در سعادت دنیا و آخرت یکدیگر دخیل بوده و روز به روز به آن کمال حقیقی که هدف خلقت بوده نزدیکتر می شوند.امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «خَمْسٌ مَنْ لَمْ تکُن فِیهِ لَمْ یَکُنْ فِیهِ کَثِیرُ مُسْتَمْتَعٍ قِیلَ وَ مَا هُنَّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؟ قَالَ(صلی الله علیه و آله و سلم) الدِّینُ وَ الْعَقْلُ وَ الْحَیَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ حُسْنُ الْأَدَبِ وَ خَمْسٌ مَنْ لَمْ تکُن فِیهِ لَمْ یَتَهَنَّأِ الْعَیْشُ: الصِّحَّةُ وَ الْأَمْنُ وَ الْغِنَاءُ وَ الْقَنَاعَةُ وَ الْأَنِیسُ الْمُوَافِقُ»(93) پنج چیز است که اگر کسی آنها را دارا نباشد کثیری از بهره مندی ها(و داراییها ) را ندارد.گفته شد چیست آنها یابن رسول الله؟حضرت فرمود: دین، عقل، حیا،حسن خلق و حسن ادب در ادامه فرمودند: پنج چیز است که اگر کسی آنها را دارا نباشد زندگی اش به کام نباشد؛ سلامتی، امنیت، بی نیازی، قناعت و انیسی که موافق اوست.اگردو رکن خانواده ای این صفات دهگانه را داشته با شند مصداق این حدیث شریف شده وخانواده ای کامل هستند.بایدگفت نه تنها هر کدام از این ویژگی ها را مقام معظم رهبری دارند بلکه همسر ایشان هم دارای چنین صفات و روحیات اخلاقی هستند لذا وقتی دو رکن خانواده خودرا متصف به این اوصاف کمالیه کرده اند می توان تشخیص داد که رفتارهای آنها با یکدیگر چگونه است.یکی از نزدیکان مقام معظم رهبری می گوید:« مقام معظم رهبری، احترام زیادی به همسر خود می گذارند و این احترام، جواب سال ها صبر و استقامت همسر شان است. معظم له درباره همسرشان می فرماید: « ایشان حتی یک بار هم، از وضع سخت زندگی و هنگامی که در زندان بسر می بردم، گله نکرده اند. » یک روز من سر سفره در کنار رهبر نشسته بودم.خانم ایشان، هنوزنیامده بودند. وقتی آمدند.رهبر ما، با حالت شوخی و احترام فرمودند:« برای سلامتی حاج خانم صلوات بفرستید.»(94)

2) رفتار با فرزندان

حجت الاسلام احمد مروی که رابطه صمیمی با فرزندان و بیت معظم له دارند روایتگری می کنند.

تربیت و تعلیم

من یک وقتی درمورد آقازاده‌‌های آقا فکر می‌کردم که اینها چرا این قدر به تعبیر بنده، بچه‌های خوبی هستند.‌ واقعاً آقازاده‌های آقا خیلی خوبند، از هر جهت، خیلی خوب تربیت شده‌اند. دیانت، پاکی، زهد، بی‌تعلقی به دنیا و عدم اقبال به مسائل دنیا و امکانات. بالاخره ایشان در این موقعیتی که هستند، خیلی امکانات برایشان هست. برای کسانی که خیلی خیلی مراتب پایین‌تر هستند، بالاخره امکاناتی هست. برای اینها که در این مقام، در این رتبه هستند، خیلی امکانات برایشان بیشتر هست. امّا حقیقتاً ما نمی‌بینیم که از این امکانات استفاده بکنند.‌ یک علت آن، این است که هم خود آقا، هم خانواده‌ ایشان. یعنی این پدر و مادر، دو بال هستند برای رُشد و پرورش و تربیت فرزند. هم پدر، هم مادر، هر دو نقش دارند. اگر یک بال شکسته باشد، آن رشد و آن پرواز را ما شاهد نیستیم، باید هر دو بال باشد و این را ما در زندگی حضرت آقا کاملاً احساس می‌کنیم. همان جوری که خود آقا مقید به زهد و سادگی و بی‌آلایشی و بی‌رغبتی به دنیا و زیورهای دنیایی هستند؛ ما همین را هم در مورد خانواده‌ آقا احساس می‌کنیم. یعنی همسر ایشان هم دقیقاً همین جور هستند. این دو نمونه‌ای که من عرض کردم، هر دوی آنها مربوط به خانواده‌ حضرت آقا می‌شد. (فرزندان آقا)حقیقتاً هم درس می‌خوانند. خوب هم درس می‌خوانند. من با اینها مأنوسم، این توفیق را دارم. اُنسی دارم، نشست داریم، گعده داریم، صحبت می‌کنیم. یک بار ندیده‌ام که اینها راجع به پولی، امکا ناتی و چیزهای از این قبیل صحبت بکنند. گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یک فرد معمولی است.این خیلی ارزش دارد که امکانات باشد و موقعیت فراهم باشد و هیچ اقبالی به آن نشان داده نشود. این خیلی ارزشمند است. برای خود حضرت آقا، همه رقم امکانات هست ولی هیچ اقبالی ما نمی‌بینیم. نه خودشان، نه خانواده ‌شان!

عدم شرکت در کارهای اقتصادی و پیگیری درس

قطعاً خود حضرت آقا دوست ندارند که بستگانشان و مخصوصاً آقازاده‌ها‌شان در کارهای اقتصادی باشند، قطعاً این را آقا نمی‌پسندند. خود اینها هم هیچ رغبتی و هیچ اقبالی ندارند. حالا به هر صورت این جور تربیت شده‌اند که هیچ اقبالی به این چیزها ندارند. فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانی‌هایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغه‌هایی است که خود آقا دارند. این که آنها برای خودشان دنبال آینده‌ای باشند‌ زندگی، مال، منال، پول، پس‌انداز‌ اصلاً وجود ندارد. اگر بود، من مطلع می‌شدم. چون خیلی با اینها مأنوسم. من چنین چیزی واقعاً در اینها ندیده‌ام.

ساده زیستی

آقا مصطفی‌ آقازاده بزرگ آقا‌ همان سال اول ازدواجشان که طلبه‌ قم بودند ‌الان هم قم هستند‌ خانه‌ای اجاره کرده بودند و مستأجر بودند – الان هم مستأجرند – ما را یک روز برای ناهار دعوت کردند. ما رفتیم منزل ایشان. یک سال از ازدواج ایشان نگذشته بود، ماه­های اول ازدواج ایشان بود. ما هم یک گلدان معمولی خریدیم و رفتیم که دست خالی نرویم. من واقعاً‌ تعجب کردم که آیا این خانه، خانه‌ یک تازه‌داماد است؟! حالا نه خانه‌ فرزند رهبر انقلاب و مقام اول کشور، حتّی خانه‌ یک تازه‌داماد هم این نیست. یعنی یک خانه‌ تازه‌داماد، بالاخره یک زرق و برقی دارد؛ تا مدت­ها این زرق و برق خانه‌ تازه‌داماد و خانه‌ تازه عروس، هست. من توی خانه‌ اینها، واقعاً همان زرق و برق معمولی یک تازه‌داماد و یک تازه عروس را ندیدم. بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه‌ در چهار‌ چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه می‌کردم. حواسم بود و تا آنجا که می‌توانستم، رصد می‌کردم اوضاع و احوال خانه را‌. دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موکت بود و دو‌ سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی! زندگی ساده و خوبی در آقازاده‌های ایشان سراغ داریم.

3) رفتار در اداره امور زندگی

 عدم استفاده از اموال بیت المال در زندگی شخصی

اداره‌ زندگی ایشان عمدتاً‌ یعنی آن قدر که من اطلاع دارم که تا حدی دقیق است‌ بیشتر از نذوراتی است که مردم در مورد حضرت آقا انجام می‌دهند.نذورات می‌آید.برای امام هم (رضوان‌الله تعالی علیه) خیلی نذورات می‌رفت. برای حضرت آقا هم نذورات زیاد می‌آید که نذر شخصی آقا می‌کنند که آقا، زندگی‌شان عمدتاً از همین نذورات اداره می‌شود و از بیت‌المال و از دفتر استفاده نمی‌کنند. از وجوهات که اصلاً هیچ استفاده نمی‌کنند. عمدتاً همین نذورات است.

من حالا دو خاطره عرض بکنم.

خاطره اول

یک بار با هواپیما در خدمتشان بودیم، مشهد مشرف می‌شدیم. خوب، پذیرایی هواپیماها، بالاخره در آن پروتکلی که نوشته شده، هواپیماهای خاص مسؤلان، پذیرایی‌شان مقداری مفصّل‌تر از هواپیماهای معمولی است. یک مقدار میوه هم می‌گذارند. یک مختصر آجیل هم می‌گذارند. یک مقدار شیرینی هم می‌گذارند. ما یک بار در هواپیما بودیم، برای حضرت آقا آوردند، جلوی ما هم گذاشتند – همان سینی‌هایی بود که داخل سینی، این چیزها را گذاشته بودند در خدمت یکی از دوستان دفتر هم بودیم‌. دیدیم ایشان نمی‌خورند. خود آقا هم خیلی کم. بعد فرمودند که من پول این را از خودم کنار گذاشتم، شما مصرف کنید، نگران نباشید. بعد از آن هم دیگر حضرت آقا فرمودند که پذیرایی هواپیمای ما هم، مثل پذیرایی هواپیمای مسافربری باشد. نباید هیچ چیزی اضافه باشد. الان گاهی در سفرهای استانها در خدمتشان هستیم، پذیرایی کمتر از همان پذیرایی هواپیمای مسافربری است. هیچ چیزی بیشتر در آن نیست. از این نظر ایشان مقیّدند.

خاطره دوم

همین چندی قبل، یکی از دوستان دفتر گفتند حضرت آقا مبلغ زیادی را دادند و فرمودند این را جزو پولهای دفتر قرار بدهید. از پول شخصی خودم هست. جزو پولهای دفتر بگذارید. برای استفاده‌هایی که ما از امکانات می‌کنیم، گاهی تلفنی و گاهی از امکانات بیت‌المال که استفاده می‌کنیم‌. در این زمینه نیزحضرت آیت الله جوادی آملی می فرمود: «یک روز مهمان مقام معظم رهبری بودم. فرزند ایشان آقا مصطفی نیز نشسته بود که سفره گسترده شد،آیت الله خامنه ای به وی نگاهی کرد و فرمود: شما به منزل بروید.من خدمت ایشان عرض کردم: اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند، من از وی درخواست کرده ام که باهم باشیم. آقا فرمودند: این غذا از بیت المال است، شما هم مهمان بیت المال هستید. برای بچه ها جایز نیست که بر سر این سفره بنشینند. ایشان به منزل بروند و از غذای خانه میل کنند. من در آن لحظه فهمیدم که خداوند چرا این همه عزت به حضرت آقا عطا فرموده است.»(95)

کیفیت برگزاری مجالس شخصی

نوعاً پذیرایی آقا دیگر همه جا معروف است، یک رقم غذا، یک رقم خورش. آقازاده‌های‌ ایشان مراسم عروسی که داشتند، ما هم دعوت بودیم‌.‌ در همین دفتر، چند نفری را دعوت کردند، بستگانشان و چند نفر هم همین دفتری‌ها‌ مراسم ایشان، هیچ کدام در تالار و مفصل نبوده است. در همین دو‌ سه تا اتاقهای دفتر بوده است. یادم هست یکی از همین جلسات مهمانی‌ همیشه‌اش همین جوری بوده، این سه‌ چهار تا عروسی‌هایی که داشتند، ما شرکت کردیم‌ میوه، همان میوه‌ فصل، آن هم دو رقم. مثلاً سیب و خیار. آن هم نه اینکه دیس بچینند بلکه توی بشقاب، یک خیار و یک دانه سیب. با یکی از دوستان دفتر بودیم. گفت این مجلس ختم‌های تهران، بیشتر از مجلس عروسی پسران حضرت آقا پذیرایی می‌کنند. آنها باز یک شیرینی، چیزی هم می‌آورند. حلوا هم می‌آورند. می‌برند دور می‌گردانند. باز دو‌ سه رقم میوه می‌گذارند. اینجا حلوا هم نیست، شیرینی هم که همین یک شیرینی دانمارکی و یک سیب، یک خیار. بیشتر هم نمی‌شود خورد! هیچ وقت من ندیدم سر سفره‌ ایشان، چه جلسات عمومی، چه مهمانی‌های خصوصی، حتی دو نفر، سه نفر، من ندیدم که دو رقم خورش سر سفره ایشان باشد. شبها که حاضری است. چه مهمان داشته باشند، چه نداشته باشند. یک شب یادم هست خدمت حضرت آقا بودیم. سفره انداخته بودند، آقای هاشمی شاهرودی، رئیس قوه قضائیه هم مهمان آقا بودند. نان و پنیر و سبزی، یک مختصر هم سوپ خیلی رقیق، فقط همین. برنامه‌ شبشان یک غذای خیلی سبک و خیلی ساده است.(96)

فصل دوم : رفتار های اجتماعی

 الف)با خانواده های شهداء

از رفتار هایی که معظم له با شهداء و خانواده آنها دارند چنین بر داشت می شود که ایشان علاقه خاصی به شهداء و خانواده آنها دارند همواره از شهداء نام بردند و تأکید برخواندن وصیت نامه شهداء نمودند به طوری که می فرمایند: «یاد شهداء کمتر از شهادت نیست» وعملا با سر کشی از خانواده شهداء و کمک رسانی به آنها این امر را زنده کرده اند. حجة الاسلام والمسلمین گلپایگانی درباره دیدار معظم له از خانواده های شهداء می فرماید: «یکی از برنامه های ثابت ایشان دیدار با خانواده های شهداست و این دیدارها هم به صورتی برنامه ریزی می شود که خانواده خاصی از قبل اطلاع ندارد چه کسی به منزل آنها می رود . یعنی تا لحظه ای که وارد خانه می شوند ، خانواده محترم شهید نمی دانند که چه کسی قرار است به دیدارشان بیاید . فقط قبل از رفتن ایشان تماس گرفته می شود که مطمئن شویم اهل خانه در منزل باشند. جالب اینجاست که معمولا از افرادیکه در پایین شهر اقامت دارند ، انتخاب می شوند. آنهایی که در کوچه های باریک و نقاط دور افتاده شهر زندگی می کنند.»(97) البته این که آقای گلپایگانی فرمودند (بدون اطلاع قبلی) در خواست خود معظم له است وهمیشه هم مسؤلین این امر را رعایت کرده اند ، اما از آنجا که گاهی اوضاع بر وفق مراد نیست خانواده ای از آمدن معظم له به خانه اش اطلاع می یابد ، حال شرح این ماجرا را از زبان حجة الاسلام احدی(98)می شنویم : «یک وقت بدون اطلاع قبلی وارد محله ای برای دیدن خانواده ی شهیدی شدیم دیدیم محله پر از جمعیت است و برای ورود مقام معظم رهبری گاو و گوسفند آماده کرده اند . آقا با دیدن صحنه ناراحت شد و فرمودند: «مگر من نگفتم مزاحم مردم نشوید و دیدار من بدون اطلاع قبلی باشد»، ما عرض کردیم: آقا از دفتر اطلاع نداده اند. بالاخره آقا وارد منزل شدند وبه پدر شهید فرمودند: «بگو ببینم چه کسی آمدن مرا به شما اطلاع داده است ، آیا از دفتر به شما اطلاع داده اند ؟» پدر شهید عرض کرد« نه آقا ، من دیشب حاج آقا روح الله(امام راحل) را در خواب دیدم . پسرم علی رضا نیز در کنار امام (رحمة الله علیه) نشسته بود، امام رو به من کردند و فرمودند: فلانی ، فردا شب مهمان عزیزی داری ،از مهمانت پذیرایی کن ، گفتم: مهمانم کیست؟ فرمودند رهبر مهمان شماست ، با تعجب گفتم رهبر می خواهد به خانه ما بیاید؟! پسرم گفت: بله بابا ، رهبر می خواهد به خانه ما بیاید ؛ از ایشان پذیرائی کنید.»(98)

جلسه محبت

دکتر علاء الدین بروجردی درباره رفتار رهبر عزیز نسبت به پدر شهید خبر می دهد:در سال 1379 به اتفاق آقای حسینی نسب که اهل بروجرد و پدر سه شهید و دو جانباز است ، خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم ، معظم له با گرمی با آن پدر شهید برخورد کرد ، چون وقت نماز بود ، نماز را به جماعت خواندیم ، بعد از نماز، حدود یک ساعت آقای حسینی نسب با آقا ملاقات کرد . جلسه، جلسه ی محبت بود ، برای من خیلی جالب بوده ، رهبری که لحظه لحظه های وقتش ارزشمند است و باید صرف حل مشکلات جهان اسلام شود، این گونه عنایت می کنند و با یک پیر مرد به گفت و گو می نشینند. این یک نمونه از هزاران رفتار ایشان با خانواده های شهداء است که برای همه ی مسؤلین درس والگوست(99) .

دیدن فرزند شهید و دگرگونی چهره

سردار علی فضلی در کتاب «خورشید در جبهه» روایت می کند:

من برادری داشتم به نام رحمان که در سال 1361در جبهه شهید شد. وی پسری به نام مصطفی دارد که در زمان شهادت پدر چهار ماهه بود. یک روز که در محضر مقام معظم رهبری بودیم، مصطفی را نیز با خود بردم او در داخل حیاط نشست و ما وارد جلسه شدیم. جلسه ما حدود 2 ساعت طول کشید. بعد از جلسه که بیرون آمدیم ، حضرت آیت الله خامنه ای چشمشان به مصطفی افتاد ، من او را به حضرت آقا معرفی کردم . معظّم له وقتی فهمیدند که وی فرزند شهید است ، چهره شان دگرگون شد و مصطفی را در آغوش کشیدندوبوسیدند.سپس به صورت گلایه به من فرمودند:چرا زود تر نگفتی؟ بعد معظم له به داخل اتاق خود رفتند و یک ساعت و خود کار برای مصطفی هدیه آوردند و به وی دادند.(100)

ارتباط عاطفی با خانواده شهداء

در دیداری که مقام معظم رهبری در مشهد با خانواده های شهدا داشتند ، یک روز از خانواده ای دلجویی می کردند که چهار فرزند شان شهید شده بود. مقام معظم رهبری بعد از اینکه عکس شهیدان را برایشان آوردند، اسامی همه خانواده را سؤال فرمودند بعد از معرفی ، آقا افراد را با اسم کوچک صدا می زدند و هدایایی به آنها می دادند. در پایان هدیه ای نیز به پدر و مادر شهید تقدیم نمودند.در این بین یکی از برادران این شهدای بزرگوار که جانباز بود آمد وپس از دست بوسی از روی شوق شروع به گریه کرد . مقام معظم رهبری از او دلجویی کردند . پدر شهید گفت: آقا برای همسر ایشان دعا کنید چون بیمار است و دکتر ها پول کلانی برای مداوایش خواستند. مقام معظم رهبری فرمودند:هیچ ناراحتی ندارد ان شاءالله مشکلش حل خواهد شد. فردای آن روز همسر این برادر به دستور ولی امر مسلمین در بیمارستان بستری و تحت معالجه قرار گرفت. در پایان دیدار مجدداً آقا افراد خانواده را به اسم صدا زدند و به آنها شیرینی می دادند وبه دست مبارکشان شیرینی در دهان بچه ها می گذاشتند.(101)

ب)با محرومین و مستضعفین

حضرت آیت الله مصباح یزدی می فرمودند:«امروز زندگی مقام معظم رهبری (مدظله العالی) مثل زندگی مردم محروم و مستضعف است. زندگی بسیار ساده ای است این حقایق را باید نوشت ودر تاریخ ثبت کرد.»(102) رسیدگی به امور محرومین و ضعیفان جامعه در تاریخ اسلام و قبل از آن همواره مورد تأیید وتأکید خدا پرستان بوده است به طوری که پیامبران الهی و امامان معصوم (علیهم السلام) خود نقش عمده ای در این زمینه داشته اند و دیگران را همواره نسبت به این امر خدا پسندانه ترغیب و تشویق می نمودند. لطف وعنایت لایزال آنها همواره شامل حال مستمندان و درماندگان بوده است، گویی که سزاوار بخشش و احسان تنها آنها هستند.

دکتر وحیدی(از پزشکان قم) حکایت می کند:

«سال 1374 خانمی با کودک خردسالش به مطب من مراجعه کرد. هر دوی آنان بیماری سل داشتند .ناراحتی خانم به قدری بود که از حلقوم او خون بیرون می آمد. آن ها را معاینه کردم و برایشان نسخه ای نوشتم. چون نسخه را به دست آن خانم دادم، با کمال ناامیدی اظهار داشت : نسخه قبلی شما را هم دارم! من یک بار دیگر هم به شما مراجعه کرده ام و به علت ناتوانی مالی، قدرت تهیه دارو را ندارم ! وی در ادامه ابراز داشت: من چهار فرزند دارم که همگی – به جز یک دختر ده ساله- همین بیماری را دارند، همسرم نیز فلج و خانه نشین است و تنها نان آور خانه همان دختر ده ساله است که با قالی بافی مبلغ اندکی به دست می آورد و این مقدار، تنها هزینه خرید نان ماست! من بعد از شنیدن درد دل این خانم به او گفتم: موضوع را با دوستانم در میان می گذارم تا چاره ای بیندیشیم و مشکل شما را حل کنیم . آن خانم از مطب من خارج شد و من هم چنان در فکر چاره جویی بودم. پس از مدتی دیدم دوباره به من مراجعه کرد. اما این بار با دفعه قبل خیلی تفاوت داشت و از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید . با شادی تمام به من گفت: دیگر نیازی به تلاش شما نیست! علت را پرسیدم، در جوابم گفت: وقتی که به منزل رسیدم هیأتی به خانه ما آمدند و وضعیت ما را بررسی کردند. قرار شد همه ما را برای درمان به بیمارستان ببرند! گفتم: این هیأت از سوی چه کسی آمده بودند؟ گفت : از سوی مقام معظم رهبری! گفتم : چگونه از موضوع باخبر شده بودند؟ گفت : وقتی که مقام معظم رهبری به قم تشریف آوردند، من ماجرای زندگیم را طی نامه ای خدمت ایشان توضیح دادم . نامه من به دست مسئولین امر سپرده شد . تمامی نامه ها را بررسی کردند، نامه افراد اورژانسی در اولویت قرار گرفت و من نیز چون چنین وضعی داشتم، مورد لطف آقا قرار گرفتم.»(103)

سردار باقر زاده روایت می کند:

«یکی از دوستان نقل می کرد: مقام معظم رهبری در مسیر برگشت از ارس ماخوست ( یکی از روستاهای کوهستانی و محروم در جنوب شهرستان ساری ) چند زن روستایی را دیدند که هیزم تهیه کرده بر پشت خود بسته اند وبا مشقتی هیزم ها را حمل می کردند. معظم له وقتی با این صحنه مواجه شدند دستور دادند ماشین متوقف شود.از ماشین پایین آمدند مقداری با آنها صحبت کردند و از مشکلات آنان سؤالاتی کردند و در آخر هم دستور فرمودند به هر کدام از آنها مبلغی را به عنوان هدیه پرداخت نمایند.»(104)

ج) با جوانان

چرا می گویی این جوان به عقب برود

«یک روزجوانی- به عنوان مد گرایی – پوستین وارونه پوشیده بود و صف اوّل نماز نشسته بود، مورد اعتراض قرار گرفت. حاجی بازاری محترم و فهمیده ای در گوش جوان چیزی گفت که آن جوان مضطرب شد! فهمیدم که حاجی به او گفته است که مناسب نیست با این لباس صف اوّل بنشینید! من به جوان گفتم: اتفاقاً شما برای صف اوّل مناسب هستید. همین جا بنشینید. سپس به حاجی گفتم: چرا می گویی این جوان به عقب برود بگذار همه بدانند که جوان با پوستین وارونه هم می تواند به نماز جماعت بیاید و به ما اقتدا کند!»(105)

حاج آقا فتحعلیان از اعضای هیأت امنا مسجدکرامت نقل می کرد:«در زمینه های جاذبه هایی که حضرت آیت الله خامنه ای از قبل از انقلاب داشته اند، می توان به صحبت نیکو، برخورد خوب، نظم و وقار، مرتب بودن و تمیزی لباس، ادب و احترام به دیگران و گشاده رویی با مردم و جوانان اشاره کرد. جالب اینجاست که هیچ کس با این همه صمیمیّت جرأت نمی کرد خدای ناکرده در کنار ایشان شوخی زننده ای داشته باشد. یکی از روزهایی که آقا در مسجد کرامت اقامه نماز می کردند، به مرحوم کرامت فرمودند: تخته سیاهی را برای تدریس تهیّه کنید. استفاده از تخته سیاه در مسجد ما خیلی عجیب بود. سپس ساعت خاصی را مقرر فرمودند که جوان ها- دختر و پسر- برای تفسیر قرآن به مسجد بیایند. گاهی دانشجویان دختر را می دیدم که وقتی می خواستند وارد جلسه آقا شوند، از کیف خود چادر هایشان را در می آوردند و به سر می انداختند و پس از چند جلسه حضور در این کلاس ها، به طور کلی تغییر مسیر می دادند و یک فرد متدین و انقلابی می شدند.»(106)

یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا

حکایت حجت الاسلام موسوی کاشانی(از اعضای بیت تهران)«در اوایل انتصاب حضرت آیت الله خامنه ای به رهبری، عده ای از دانشگاهی ها موضع گیری علنی و صریحی درباره ی ایشان داشتند و افرادی از گروهکها بودند که موضوع ولایت مقام معظم رهبری را جدّی نمی گرفتند،ولی زمانی که محضر ایشان می رسیدند و معظم له برای آنان صحبت می فرمود وآنان را تحویل می گرفت. بعد از صحبت گاهی بعضی از آنها در مقابل آقا آیاتی می خواندند که اشک ما را در می آورد. « یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انّا کنّا خاطئین» (107)آیاتی که فرزندان حضرت یعقوب (علیه السلام) برای پدرشان می خواندند. این ها گریه می کردند و از اعمال و افکار خود پشیمان بودند.»(108)

د) با مدیران و مسئولین

مقام معظم رهبری در جلساتی که با مدیران و مسئولین کشوری داشتند همواره به نصیحت و اندرز آنان پرداخته، از نقاط مثبت تشکر و نقاط ضعف را گوشزد نموده اند. و جاهایی که نیاز به برخورد بوده ،قاطعانه برخورد کرده اند. حال توجه شما را به چند برخورد ازمعظم له جلب می کنیم.

این کارها اصلاً مناسب نیست.

«یکی از وزرا انواع و اقسام سنگ های گران قیمت کشور را در نمای وزارتخانه اش به کار برده بود.من او را خواستم و به او گفتم: شما چرا این کار را کردی؟ او گفت: مسافران خارجی وقتی به وزارتخانه می آیند و سنگ ها جلو چشمشان قرار می گیرد، باعث جذب مشتری می شود! گفتم: شما را به خدا آیا این منطق قابل قبول است؟! این همه خرج کنیم برای اینکه مشتری پیدا کنیم؟! شما می توانید در سالن اصلی وزارتخانه انواع و اقسام سنگ هایتان را به شکل خیلی بدیع و زیبا به نمایش بگذارید، هر مهمانی که آمد، به عنوان ادای احترام، او را به آن جا ببرید تا سنگ ها را تماشا کند، هم تماشا و هم جذب مشتری است. این کارها بهانه ای است برای تجمل سازی و اصلاً مناسب نیست.»(109)

برخورد با صحنه سازی

رهبر معظم انقلاب دریکی از سفرهای خود به استان مازندران ،وارد منطقه محرومی به نام (ارس ما خوست) شدند.معظم له وقتی برای بازدید به مدرسه ای وارد می شوند،مشاهده می کنند که تمام میز و صند لی ها نواست. آقا احتمال می دهند این کارها تشریفاتی است و برای ورود معظم له این کارها انجام گرفته است. مقام معظم رهبری با تیزبینی و ذکاوتی که دارند از بچه ها سؤال کردند که به من بگویید این میز و صند لی ها را چه زمانی برای شما آورده اند. یکی از بچه های کلاس جواب داد: آقا همین دیروز این ها را آورده اند. آقا نگاه عتاب آلودی به آن مسؤول انداختند و فرمودند: ضرورت ندارد به خاطر مسؤولینی که خودشان نسبت به مشکلات واقفند، بخواهید صحنه سازی کنید.(110)

برای ما همان غذای سرباز را بیاورید!

راوی : سردار شوشتری «مادر قرارگاه عملیاتی والفجر10 در خدمت ایشان(مقام معظم رهبری)بودیم…برای غذای ظهر رفته بودند و یک مقدار بیش از آنچه بود تهیه دیده بودند و آوردند، در آن چادری که برای آقا در نظر گرفته بودند. شش نفر بیشتر نبودیم، غذا را که آوردند آقا فرمودند: خوب فلانی، من به شما که دارید تلاش می کنید زحمت می کشید کار می کنید، و بدنتان نیاز به انرژی دارد. نمی گویم چرا این غذا را می خورید. من قبول دارم که باید از این بیشتر را برایتان بیاورند ولی آیا بقیه پرسنل هم از این غذاها استفاده می کنند؟! منتظر ماندیم، تا آنکه آقا فرمودند: حالا من می خورم به خاطر اینکه شما دانسته باشید که من مایلم که شما به خودتان برسید ولی هر چیزی جای و مکانی دارد و الان که شما این طور کرده اید می گویند حالا رئیس جمهور مملکت آمداینطوربرایش تهیه دیده اند. برای ما همان غذای سرباز را بیاورید که ببینند من چه دارم می خورم، من که رئیس جمهور هستم و آمدم این جا با آنها هیچ تفاوتی ندارم.»(111)

ه) با مردم کشورهای دیگر

 بشرنی السیّد القائد بالاسلام

آقای جرج جرداق مسیحی اهل لبنان و صاحب کتاب (الامام علی(علیه السلام) صوت العدالة الانسانیة) برای دیدن مقام معظم رهبری ، مرز به مرز آمده بود تا به ایران رسیده بود.معظّم له از او خیلی تجلیل و تمجید کرده فرمودند:راجع به کتابی که در مورد امیرالمؤمنین (علیه السلام) نوشتید من به عنوان فرزند امیرالمؤمنین (علیه السلام) از شما تشکّر می کنم، چرا که شما این کتاب را درباره پدر و مولای ما نوشتید، از آنجا که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هرکس را به ایشان خدمتی کند، بی جواب نمی گذارد یک پیشنهاد دارم . جرج جرداق گفت: بفرمایید. ایشان فرمودند: «کار شما ناقص است، پیشنهاد این است برای اینکه صله ی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به شما برسد، الاحسان بالاتمام، کارتان را تمام کنید و اتمام کار شما به این است که درباره عمه سادات حضرت زینب (سلام الله علیها) کتابی بنویسید. اگر این کار را کردید من به شما قول می دهم که حضرت علی (علیه السلام) شما را بی جواب نخواهد گذاشت.»او هم قبول کرد و گفت: این کار را خواهم کرد .سپس بلندشد تا برود من برای بدرقه ایشان آمدم ایشان به من گفت: «بشّرنی السیدُ القائدُ بالاسلام…» یعنی رهبر انقلاب مرا بشارت داد به اینکه در آینده مسلمان خواهم شدواینکه آقا فرمودند بدون صله نخواهد گذاشت این مژده را به من دادند که در آینده مسلمان خواهم شد. (112)

روز قیامت مرا شفاعت کنید

حکایت حجت الاسلام موسوی کاشانی( از اعضای بیت- تهران)«خانم بی نظیر بوتو(113) که خدمت مقام عظیم الشأن ولایت آمده بود، ما نسبت به حجاب ایشان ایراد گرفتیم وحتی چادری برایشان پیدا کردیم و ایشان چادر به سر خدمت آقا رسید. آقا از همان اول در مقام نصیحت بر آمدند و فرمودند: دخترم، تو فرزند اسلام هستی، تو فرزند امیرالمؤمنینی، تو فرزند اهل بیتی، تو فرزند قرآنی، تومسلمانی، تو شیعه هستی. همین طور آقا ادامه دادند و کاری کردند که خانم بی نظیر بوتو شروع به گریه و زاری کرد و در حالی که گریه می کرد،می گفت: یک خواهش دارم و آن این که روز قیامت مرا شفاعت کنید.آقا بلافاصله فرمودند: «شفاعت مخصوص محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) است. بهترین شفاعت در این دنیا این است که شما مشی و مرامتان را با اهل بیت هماهنگ کنید. از زیّ شعار و عقیده خودتان که مسلمانید، دست بر ندارید و از لباس دین خارج نشوید.»(114)

فصل سوم : رفتارهای سیاسی

 الف) تدابیر سیاسی معظم له در حوزه سخن ؛

1)بیانات در نماز جمعه تهران(115)

 ریشه اختلاف در چیست؟

یک مطلب این است که از اول انقلاب تا امروز، در جریان انقلاب و جریان اصیل این مردم انشعاب­هائی به وجود آمده، تعارض­هائی به وجود آمده است. بعضی از این تعارض­ها و انشعاب­ها خسارت زا هم بوده است؛ بعضی هم نه، با هشیاری مردم، با آگاهی و مسئولیت پذیری عناصر فعال در این جریانها، حل شده است؛ برای انقلاب و برای کشور باری درست نکرده است. این اختلاف نظرها و انشعابهائی که پیدا می شود، همه یک جور نیست. بعضی انشعابها ناشی از اختلاف در مبانی و در عقاید است؛ بعضی از اینها بحث عقاید و معتقدات نیست؛ بحث منافع است، دعوا بر سر منافع است؛ بعضی از این اختلافها هیچکدام از اینها نیست؛ مسئله ی سلائق است، اختلاف دیدگاه و اختلاف سلیقه در اجرای اصول است؛ در چهارچوب اصول و مبانی، در روشها اختلاف به وجود می آید؛ لذا اینها یک جور نیستند.حالا همانهائی هم که اختلاف بر سر منافع دارند، گاهی رنگ عقیدتی و مبنائی به آن می دهند. هر کدام از اینها باشد – یا آنهائی که اختلاف در مبانی و عقاید است، یا آنهائی که اختلاف بر سر منافع است – آنجائی که به درگیری با نظام و درگیری با انقلاب و پشت کردن به مبانی انقلاب باشد، آن وقت حالت دشمن را پیدا می کنند.البته کسی عقیده ای مخالف داشته باشد، کاری به کار نظام نداشته باشد، نظام با او کاری ندارد. اما اگر اختلاف، اختلاف در سلائق است، در روشهاست، نه، این اختلافات مضر نیست؛ نافع هم هست.این یک مطلب است که در میدان معارضات اینچنینی، نظام با هیچ کس برخورد نمی کند. آنجائی که افراد در چهارچوب اصول رفتار کنند، دنبال خشونت نروند، درصدد بر هم زدن امنیت جامعه نباشند، آسایش جامعه را نخواهند به هم بزنند – از این کارهای خلافی که انجام میگیرد؛ دروغ پراکنی و شایعه – نظام هیچگونه مسئله ای ندارد. مخالفینی هستند، نظراتی دارند، نظرات خودشان را بیان می کنند؛ نظام برخورد نمی کند. بنای نظام در اینجا، جذب حداکثری و دفع حداقلی است. این، روش نظام است؛ این را همه توجه بکنند. آن کسانی هم که نظر مخالف دارند، نظرات مخالف با نظرات رسمی دارند، در این چهارچوب می توانند خودشان را مقایسه کنند. اگر کسی با مبانی نظام معارضه کند، با امنیت مردم مخالفت کند، نظام مجبور است در مقابل او بایستد.

مسئله انحراف و فساد شخصی

نکته ی دیگری که فعالان سیاسی، مسئولان، صاحبان قدرت، صاحبان مسئولیتهای گوناگون و متنفذین بشدت بایستی مراقب آن باشند، مسئله ی انحراف و فسادپذیری شخصی است؛ همه مان باید مراقبت کنیم. انسانها در معرض فسادند، در معرض انحرافند. گاهی لغزشهای کوچک، انسان را به لغزشهای بزرگ و بزرگتر و گاهی به پرتاب شدن در اعماق دره هایی منتهی می کند؛ خیلی باید مراقب بود.از یکدیگر مراقبت کنیم، برای اینکه دچار نشویم. مردم مسئولین را موعظه کنند، نصیحت کنند، خیرخواهی کنند، بنویسند برای آنها، بگویند برای آنها، پیغام بدهند تا مبادا دچار لغزش بشوند. خطرات لغزش مسئولین هم برای نظام، برای کشور و برای مردم بیشتر است. انسان گاهی در بعضی از حرفها، در بعضی از اقدامها و تحرکات، این را احساس می کند؛ نشانه های یک چنین انحرافی را انسان مشاهده می کند. به خدا باید پناه برد، از خدا باید کمک خواست.

حرکت مثبت = آبادانی دنیا و آخرت

حرکت جامعه و نظام دو جور است: حرکت مثبت، حرکت منفی؛ حرکت به سمت عروج و اوج، حرکت به سمت نزول و سقوط. حرکت به سمت اوج این است که جامعه به عدالتخواهی نزدیک شود؛ به دین، رفتار دینی و اخلاق دینی نزدیک شود؛ در فضای آزادی رشد پیدا کند؛ رشد عملی، رشد علمی و رشد صنعتی پیدا کند؛ در بین جامعه، تواصی به حق و تواصی به صبر وجود داشته باشد؛ جامعه روزبه روز در مقابل دشمنان خدا، دشمنان دین، دشمنان استقلال کشور، احساس اقتدار بیشتری بکند، ایستادگی مقتدرانه ی بیشتری بکند؛ روزبه روز در مقابل جبهه ی ظلم و فساد بین المللی ایستادگی خودش را بیشتر کند؛ اینها رشد است، اینها نشانه ی حرکت مثبت جامعه است؛ دنیا و آخرت یک جامعه را اینها آباد خواهد کرد. ما باید دنبال یک چنین حرکت مثبتی باشیم. اما نقطه ی مقابل اینها، یک حرکت به سمت تنزل هم وجود دارد: به جای حرکت به سمت عدالت، حرکت به سمت شکافهای عظیم اقتصادی و اجتماعی با توجیه های گوناگون؛ به جای استفاده ی از آزادی برای رشد علمی و رشد عملی و رشد اخلاقی، لااُبالیگری و استفاده ی از آزادی در جهت فساد و فحشا و اشاعه ی گناه و اشاعه ی خلاف؛ به جای ایستادگی در مقابل مستکبران، متجاوزان و غارتگران بین المللی، به جای اقتدار نشان دادن در مقابل اینها، در مقابل آنها منفعل شدن، احساس ضعف کردن، عقب نشینی کردن؛ آنجائی که باید به آنها اخم کرد، به آنها لبخند زدن؛ آنجائی که باید بر سر حقوق خود ایستاد، از حقوق صرف نظر کردن – حالا حق هسته ای و غیر هسته ای – اینها نشانه های انحطاط است. حرکت جامعه باید به سمت آن تعالی و آن ارزشها، حرکت به سمت بالا باشد.

مراقب باشید!

اما مراقب باشید یک نظام جمهوری اسلامی تقلبی نخواهند برای ما درست کنند؛ کاری که در ده سال گذشته هم بعضاً حرکاتی انجام گرفت، اما خدای متعال مهار کرد؛ مردم بیدار بودند، هشیار بودند، اجازه ندادند. می خواستند کارهائی بکنند، شعارهای امام را به موزه بسپرند؛ صریحاً می گفتند که اینها کهنه شده! نه، شعارهای انقلاب کهنه شدنی نیست؛ همیشه تازه است، همیشه برای آحاد مردم جذاب است. شعاری که به نفع مستضعفین است، شعاری که به نفع عزت ملی است، شعاری که در آن مقاومت و ایستادگی است، این شعارها هیچ وقت کهنه نمی شود؛ برای هیچ ملتی کهنه نمی شود، برای نظام ما هم کهنه نخواهد شد.(116)

2)بیانات مهم و ارزنده با موضوع خواص وعوام

 چراچنین شد؟

من یک وقت عرض کردم: جا دارد ملت اسلام فکر کند که چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر، کار کشور اسلامی به جایی رسید که مردم مسلمان – از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضی‌شان، قاری‌شان و اجامر و اوباششان – در کوفه و کربلا جمع شدند و جگر گوشه‌ی پیغمبر را با آن وضع فجیع به خاک و خون کشیدند؟! خوب؛ انسان باید به فکر فرو رود، که چرا چنین شد؟ این قضیه را بنده دو، سه سال پیش، در یکی دو سخنرانی، با عنوان “عبرتهای عاشورا” مطرح کردم. البته درسهای عاشورا مثل درس شجاعت و غیره جداست. از درسهای عاشورا مهمتر، عبرتهای عاشوراست. این را من قبلاً گفته‌ام. کار به جایی برسد که جلو چشم مردم، حرم پیغمبر را به کوچه و بازار بیاورند و به آنها تهمت خارجی بزنند! به هنگام قیام امام حسین (علیه‌السّلام) کسانی بودند که پسر پیغمبر، پسر فاطمه‌ی زهرا و پسر امیرالمؤمنین (علیهم‌السّلام) را به عنوان خروج کننده بر امام عادل معرفی کردند! امام عادل کیست؟ یزید بن معاویه!آن عدّه، در معرفی امام حسین (علیه‌السّلام )به عنوان خروج کننده، موفّق شدند. خوب؛ دستگاهِ حکومتِ ظالم، هر چه دلش می‌خواهد می‌گوید. مردم چرا باید باور کنند؟! مردم چرا ساکت بمانند؟! آنچه بنده را دچار دغدغه می‌کند، همین جایِ قضیه است. می‌گویم: چه شد که کار به این‌جا رسید؟! چه شد که امّت اسلامی که آن قدر نسبت به جزئیّات احکام اسلامی و آیات قرآنش دقّت داشت، در چنین قضیه‌ی واضحی، به این صورت دچار غفلت و سهل‌انگاری شد که ناگهان فاجعه‌ای به آن عظمت رخ داد؟! رخدادهایی چنین، انسان را نگران می‌کند مگر ما از جامعه‌ی زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین (علیهماالسّلام) قرصتر و محکمتریم؟! چه کنیم که آن گونه نشود؟ اگر امروز من و شما جلو قضیه را نگیریم، ممکن است پنجاه سال دیگر، ده سال دیگر یا پنج سال دیگر، جامعه‌ی اسلامی ما کارش به جایی برسد که در زمان امام حسین (علیه‌السّلام) رسیده بود. مگر این‌که چشمان تیزی تا اعماق را ببیند؛ نگهبان امینی راه را نشان دهد؛ مردم صاحب فکری کار را هدایت کنند و اراده‌های محکمی پشتوانه‌ی این حرکت باشند. آن وقت، البته، خاکریزِ محکم و دژِ مستحکمی خواهد بود که کسی نخواهد توانست در آن نفوذ کند. و الاّ، اگر رها کردیم، باز همان وضعیت پیش می‌آید. آن‌وقت، این خونها، همه هدر خواهد رفت.

خواص و عوام کیانند؟

ببینید عزیزان من! به جماعت بشری که نگاه کنید، در هر جامعه و شهر و کشوری، از یک دیدگاه، مردم به دو قسم تقسیم می‌شوند: یک قسم کسانی هستند که بر مبنای فکر خود، از روی فهمیدگی و آگاهی و تصمیم‌گیری کار می‌کنند. راهی را می‌شناسند و در آن راه – که به خوب و بدش کار نداریم – گام برمی‌دارند. یک قِسم اینهایند که اسمشان را خواص می‌گذاریم. قسم دیگر، کسانی هستند که نمی‌خواهند بدانند چه راهی درست و چه حرکتی صحیح است. در واقع نمی‌خواهند بفهمند، بسنجند، به تحلیل بپردازند و درک کنند. به تعبیری دیگر، تابع جَوّند. به چگونگی جوّ نگاه می‌کنند و دنبال آن جوّ به حرکت در می‌آیند. اسم این قسم از مردم را عوام می‌گذاریم. پس، جامعه را می‌شود به خواص و عوام تقسیم کرد. اکنون دقّت کنید تا نکته‌ای در باب خواص و عوام بگویم تا این دو با هم اشتباه نشوند:خواص چه کسانی هستند؟ آیا قشر خاصّی هستند؟ جواب، منفی است. زیرا در بین خواص، کنار افراد با سواد، آدمهای بی‌سواد هم هستند. گاهی کسی بی‌سواد است؛ اما جزو خواص است. یعنی می‌فهمد چه کار می‌کند. از روی تصمیم‌گیری و تشخیص عمل می‌کند؛ ولو درس نخوانده، مدرسه نرفته، مدرک ندارد و لباس روحانی نپوشیده است. به‌هرحال، نسبت به قضایا از فهم برخوردار است.

راننده اهل خواص و روحانی اهل عوام

در دوران پیش از پیروزی انقلاب، بنده در ایرانشهر تبعید بودم. در یکی از شهرهای همجوار، چند نفر آشنا داشتیم که یکی از آنها راننده بود، یکی شغل آزاد داشت و بالاخره، اهل فرهنگ و معرفت، به معنای خاص کلمه نبودند. به حسب ظاهر، به آنها عامی اطلاق می‌شد. با این حال جزو خواص بودند. آنها مرتّب برای دیدن ما به ایرانشهر می‌آمدند و از قضایای مذاکرات خود با روحانی شهرشان می‌گفتند. روحانی شهرشان هم آدم خوبی بود؛ منتها جزو عوام بود. ملاحظه می‌کنید! راننده‌ی کمپرسی جزو خواص، ولی روحانی و پیشنماز محترم جزو عوام! مثلاً آن روحانی می‌گفت: «چرا وقتی اسم پیغمبر می‌آید یک صلوات می‌فرستید، ولی اسم «آقا» که می‌آید، سه صلوات می‌فرستید؟!» نمی‌فهمید. راننده به او جواب می‌داد: روزی که دیگر مبارزه‌ای نداشته باشیم؛ اسلام بر همه جا فائق شود؛ انقلاب پیروز شود؛ ما نه تنها سه صلوات، که یک صلوات هم نمی‌فرستیم! امروز این سه صلوات، مبارزه است! راننده می‌فهمید، روحانی نمی‌فهمید! یک وقت – فرض بفرمایید – حضرت «مسلم»وارد کوفه می‌شود. می‌گویند: «پسر عموی امام حسین (علیه‌السّلام) آمد. خاندان بنی‌هاشم آمدند. برویم. اینها می‌خواهند قیام کنند، می‌خواهند خروج کنند» و چه و چه. تحریک می‌شود، می‌رود دُور و بَرِ حضرت مسلم؛ می‌شوند هجده هزار بیعت کننده با مسلم! پنج، شش ساعت بعد، رؤسای قبایل به کوفه می‌آیند؛ به مردم می‌گویند: «چه کار می‌کنید؟! با چه کسی می‌جنگید؟! از چه کسی دفاع می‌کنید؟! پدرتان را در می‌آورند!» اینها دور و بر مسلم را خالی می‌کنند و به خانه‌هایشان بر می‌گردند. بعد که سربازان ابن زیاد دور خانه‌ی «طوعه» را می‌گیرند تا مسلم را دستگیر کنند، همینها از خانه‌هایشان بیرون می‌آیند و علیه مسلم می‌جنگند! هر چه می‌کنند، از روی فکر و تشخیص و تحلیل درست نیست. هر طور که جوّ ایجاب کرد، حرکت می‌کنند. اینها عوامند.شما خودتان را در صحنه‌ای که از صدر اسلام تبیین می‌کنم، پیدا کنید. عوام، بسته به خوش طالعی خود، اگر تصادفاً در مقطعی از زمان قرار گرفتند که پیشوایانی مثل امام امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و امام راحل ما رضوان‌اللَّه تعالی علیه، بر سرِ کار بودند و جامعه را به سمت بهشت می‌بردند، به ضربِ دستِ خوبان، به سمت بهشت رانده خواهند شد. اما اگر بخت با آنها یار نبود و در مقطعی قرار گرفتند که «وجعلنا هم ائمة یدعون الی‌النارِ»(117) و یا «الم‌تر الی‌الذین بدلوا نعمةالله کفرا و احلوا قومهم دارالبوارِ. جهنم یصلونها و بئس القرارِ»(118) به سمت دوزخ خواهند رفت. پس، باید مواظب باشید جزو عوام قرار نگیرید.هر کس که از روی بصیرت کار نمی‌کند، عوام است. لذا، می‌بینید قرآن درباره‌ی پیغمبر می‌فرماید: «ادعوا الی‌الله علی بصیرة انا و من اتبعنی.»(119) یعنی من و پیروانم با بصیرت عمل می‌کنیم، به دعوت می‌پردازیم و پیش می‌رویم. پس، اوّل ببینید جزو گروه عوامید یا نه. اگر جزو گروه عوامید، به سرعت خودتان را از آن گروه خارج کنید. بکوشید قدرت تحلیل پیدا کنید؛ تشخیص دهید و به معرفت دست یابید.

اهل خواص کیانند؟

خواص، طبعاً دو جبهه‌اند: خواصِ جبهه‌ی حق و خواص جبهه‌ی باطل. عدّه‌ای اهل فکر و فرهنگ و معرفتند و برای جبهه‌ی حق کار می‌کنند. فهمیده‌اند حق با کدام جبهه است. حق را شناخته‌اند و براساس تشخیص خود، برای آن، کار و حرکت می‌کنند.اینها یک دسته‌اند. یک دسته هم نقطه‌ی مقابل حق و ضد حقّند. اگر باز به صدر اسلام برگردیم، باید این طور بگوییم که «عدّه‌ای اصحاب امیرالمؤمنین و امام حسین(علیهما السّلام) هستند و طرفدار بنی‌هاشمند. عدّه‌ای دیگر هم اصحاب معاویه و طرفدار بنی‌امیّه‌اند.» بین طرفداران بنی‌امیّه هم، افراد با فکر، عاقل و زرنگ بودند. آنها هم جزو خواصند.در گروه خواص، باید ببینیم جزو خواصِ طرفدارِ حقّیم، یا از جمله‌ی خواص طرفدار باطل محسوب می‌شویم. این‌جا قضیه برای ما روشن است. خواص جامعه‌ی ما، جزو خواص طرفدار حقّند و در این تردیدی نیست. زیرا به قرآن، به سنّت، به عترت، به راه خدا و به ارزشهای اسلامی دعوت می‌کنند. امروز، جمهوری اسلامی برخوردار از خواصِ طرفدارِ حقّ است.پس، خواصِ طرفدار باطل، حسابشان جداست و فعلاً به آنها کاری نداریم. به سراغِ خواصِ طرفدار حق می‌رویم.

خواص طرفدار حق دو نوع اند!

همه‌ی دشواری قضیه، از این‌جا به بعد است. عزیزان من! خواصِ طرفدارِ حق، دو نوعند. یک نوع کسانی هستند که در مقابله با دنیا، زندگی، مقام، شهوت، پول، لذّت، راحت، نام و همه‌ی متاعهای خوب قرار دارند. اینهایی که ذکر کردیم، همه از متاعهای خوب است. همه‌اش جزو زیباییهای زندگی است. «متاع الحیاة الّدنیا.» متاع، یعنی بهره. اینها بهره‌های زندگی دنیوی است. در قرآن ‌که می‌فرماید «متاع الحیاة الدنیا»، معنایش این نیست که این متاع، بد است؛ نه. متاع است و خدا برای شما آفریده است. منتها اگر در مقابل این متاعها و بهره‌های زندگی، خدای ناخواسته آن قدر مجذوب شدید که وقتی پایِ تکلیفِ سخت به میان آمد، نتوانستید دست بردارید، واویلاست! اگر ضمن بهره بردن از متاعهای دنیوی، آن‌جا که پای امتحان سخت پیش می‌آید، می‌توانید از آن متاعها به راحتی دست بردارید، آن وقت حساب است. اگر در جامعه‌ای، آن نوعِ خوبِ خواصِ طرفدارِ حق؛ یعنی کسانی که می‌توانند در صورت لزوم از متاع دنیوی دست بردارند، در اکثریت باشند، هیچ وقت جامعه‌ی اسلامی به سرنوشت جامعه‌ی دوران امام حسین علیه‌السّلام مبتلا نخواهد شد و مطمئنّاً تا ابد بیمه است. اما اگر قضیه به عکس شد و نوع دیگرِ خواصِ طرفدار حق – دل سپردگان به متاع دنیا، آنان که حق شناسند، ولی درعین‌حال مقابل متاع دنیا، پایشان می‌لرزد – در اکثریت بودند، وامصیبتاست!اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آن‌جا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر می‌افتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، آن وقت حسین‌بن‌علی‌ها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد. آن وقت، یزیدها بر سرِ کار می‌آیند و بنی‌امیّه، هزار ماه بر کشوری که پیغمبر به وجود آورده بود، حکومت خواهند کرد و امامت به سلطنت تبدیل خواهد شد!

تصمیم صحیح

در عصرِ روزِ هجدهم بهمن ماه سال 57، در تهران حکومت نظامی اعلام شد. امام به مردم فرمود به خیابانها بریزید. اگر امام در آن لحظه چنین تصمیمی نمی‌گرفت، امروز محمّدرضا در این مملکت بر سرِ کار بود. یعنی اگر با حکومت نظامی ظاهر می‌شدند، و مردم در خانه‌هایشان می‌ماندند، اوّل امام و ساکنان مدرسه‌ی رفاه و بعد اهالی بقیه‌ی مناطق را قتل عام و نابود می‌کردند. پانصدهزار نفر را در تهران می‌کشتند و قضیه تمام می‌شد. چنان که در اندونزی یک میلیون نفر را کشتند و تمام شد. اما امام، در لحظه‌ی لازم تصمیم لازم را گرفت… .خدای متعال وعده داده است که اگر کسی او را نصرت کند، او هم نصرتش خواهد کرد. برو برگرد ندارد! اگر کسی برای خدا تلاش و حرکت کند، پیروزی نصیبش خواهد شد. نه این‌که به هر یک نفر پیروزی می‌دهند! وقتی مجموعه‌ای حرکت می‌کند، البته، شهادتها هست، سختیها هست، رنجها هست؛ اما پیروزی هم هست: «ولینصرنّ الله من ینصره»(120)نمی‌فرماید که نصرت می‌دهیم؛ خون هم از دماغ کسی نمی‌آید. نه! «فیقتلون و یقتلون»؛ می‌کشند و کشته می‌شوند؛ اما پیروزی به دست می‌آورند. این، سنّت الهی است.

در دو بخش باید کار شود”

خواص! خواص! طبقه‌ی خواص! عزیزان من! ببینید شما جزو کدام دسته‌اید؟ اگر جزو خواصید – که البته هستید – پس حواستان جمع باشد. عرض ما فقط این است. البته مطلبی که درباره‌ی آن صحبت کردیم، خلاصه‌ای از کل بود. در دو بخش باید روی این مطلب کار شود: یکی بخشِ تاریخی قضیه است بخش دیگری که باید روی آن کار شود، تطبیق با وضع هر زمان است. نه فقط زمان ما، بلکه هر زمان. باید معلوم شود که در هر زمان، طبقه‌ی خواص، چگونه باید عمل کنند تا به وظیفه‌شان عمل کرده باشند. این‌که گفتیم اسیر دنیا نشوند یک کلمه است. چگونه اسیر دنیا نشوند؟مثالها و مصداقهایش چیست؟عزیزان من! حرکت در راه خدا، همیشه مخالفینی دارد. از همین خواصی که گفتیم، اگر یک نفرشان بخواهد کار خوبی انجام دهد – کاری را که باید انجام دهد – ممکن است چهار نفر دیگر از خودِ خواص پیدا شوند و بگویند آقا، مگر تو بیکاری؟! مگر دیوانه‌ای؟! مگر زن و بچه نداری؟! چرا دنبال چنین کارها می‌روی؟! کمااین‌که در دوره‌ی مبارزه هم می‌گفتند.اما آن یک نفر باید بایستد. یکی از لوازم مجاهدتِ خواصی، این است که باید در مقابل حرفها و ملامتها ایستاد. تخطئه می‌کنند، بد می‌گویند، تهمت می‌زنند؛ مسأله‌ای نیست.(121)

3)بیانات در جمع طلاب و روحانیون

 وظیفه طرفداران حقیقت

«در دنیایی که اساس کار دشمنان حقیقت بر فتنه سازی است، اساس کارطرفداران حقیقت بایست بر این باشد که بصیرت را،راهنمایی را،هرچه می توانند، برجسته تر کنند و این شاخصها را، این مایز ها را، این معالم الطریق رابیشتر، واضحتر، روشن تر در مقابل چشم مردم قرار بدهند، که مردم بفهمند،تشخیص بدهند و گمراه نشوند.»

سختی کار با منافق

مهمترین برهه ای و زمان و مکانی که تبلیغ، آنجا معنا می دهد، جائی است که فتنه وجود داشته باشد. بیشترین زحمت در صدر اسلام و در زمان پیغمبر، زحمات مربوط به منافقین بود. بعد از پیغمبر، در زمان امیرالمؤمنین زحماتی بود که از درگیری و چالش حکومت اسلامی با افرادی که مدعی اسلام بودند، به وجود می آمد. بعد هم همین جور؛ در دوران ائمه (علیهم السّلام) هم همین جور؛ دوران غبارآلودگی فضا. والّا آن وقتی که جنگ بدر هست، کار، دشوار نیست؛ آن وقتی که در میدانهای نبرد حاضر می شوند، با دشمنانی که مشخص است این دشمن چه می گوید، کار دشوار نیست.

چه می تواند بشکند، جز چراغ و مشعل بیان حقیقت؟

در سطح بین المللی، امروز دشمنان از همه ی ابزارها دارند استفاده می کنند برای مشوب کردن اذهان عمومی آحاد بشر – ملتها – خواصشان و عوامشان؛ تا هر جا دستشان برسد. دارند برای این تلاش می کنند. ادعای قانونگرائی می کنند، ادعای حقوق بشر می کنند، ادعای طرفداری از مظلوم می کنند. خب، اینها حرفهای قشنگی است، اینها حرفهای جاذبه داری است؛ اما حقیقت چیز دیگری است. این رئیس جمهور آمریکا – همین چند روز قبل از این – میگوید: ما دنبال این هستیم که دولتهای قانونشکن پاسخگو باشند. خب، کدام دولت قانونشکن است؟ کدام دولت قانونشکنتر از دولت آمریکاست؟ دولت آمریکا با کدام قانون عراق را اشغال کرد و این همه خسارت و تلفات انسانی و مادی و معنوی بر ملت عراق وارد کرد؟ بر اساس یک شایعه ی دروغی که خودشان به وجود آورده بودند، حمله کردند عراق را اشغال کردند که صدها هزار مردم عراق در این چند سال کشته شدند و چند میلیون مردم عراق آواره شدند. چندی پیش در خبرها آمده بود پانصد و پنجاه دانشمند عراقی به وسیله ی اسرائیلیها ترور شدند. با کدام قانون بین المللیِ عقل پسند دارید نیروهاتان را در افغانستان افزایش می دهید؟ چقدر اتفاق افتاد این حادثه که هواپیماهای آمریکائی، کاروانهای عروسی را در افغانستان به خاک و خون کشیدند؟ در طول این چند سال بارها و بارها اتفاق افتاد؛ دهها نفر در هر حادثهای کشته شدند؛ مردمی که در یک عروسی شرکت کرده بودند. آن وقت افسر آمریکائی با وقاحت تمام میگوید: ما دنبال طالبان هستیم! هر جا طالبان را پیدا کنیم، میزنیم! به عروسی مردم چه کار دارید؟ به زندگی مردم چه کار دارید؟ همین چندی پیش در هرات، یکی از این حوادث را به وجود آوردند، بیش از صد نفر کشته شدند که پنجاهتاشان کودکان بودند. مظهر بی قانونی شما هستید. قانونشکنترین دولتها، امروز دولت آمریکاست.حقیقت قضیه این است؛ اما زبانی که به کار میبرند، آن چیزی است که گفتم: ما با قانونشکنی مخالفیم! دولتهای قانونشکن باید پاسخگو باشند! ببینید، فتنه یعنی این. چه چیزی میتواند این توطئه ها را، این جریان گندابِ فاسد را از مجموعه ی افکار عمومی عالم جمع بکند جز روشنگری؛ و این ظلمات را بشکند. چه میتواند بشکند، جز چراغ و مشعل بیان حقیقت؟ ببینید چقدر وظیفه، سنگین است.

فتنه در مسائل مذهبی

در زمینه های مسائل دینی هم همین جور است. یکی از کارهائی که امروز دستهای فتنه انگیز در دنیا بجد دنبالش هستند، اختلافات مذهبی در بین مسلمانهاست. چون منطقه ای که مسلمانها در آن زندگی می کنند، منطقه ی حساسی است، منطقه ی پر فایده ای است، منطقه ی راهبردی است، منطقه ی نفت است و آنها به اینجا احتیاج دارند؛ اسلام هم مزاحم است. پس بایستی یک جوری مشکل اسلام را برای خودشان حل کنند. یکی از راههای خوبی که پیدا کرده اند، ایجاد اختلاف بین مسلمانهاست؛ وسیله ی اختلاف هم تعصبات مذهبی. چه چیزی می تواند در مقابل این، ایستادگی بکند؟ بصیرت، روشنگری، تبلیغ صحیح، در دام دشمن نیفتادن. این، عرصه ی بین المللی است.

فتنه در عرصه داخلی

در عرصه ی داخلی هم همین جور.شما ملاحظه کنید یک عده ای قانونشکنی کردند، ایجاد اغتشاش کردند، مردم را به ایستادگی در مقابل نظام تا آنجایی که می توانستند، تشویق کردند – حالا تیغشان نبرید؛ آن کاری که می خواستند نشد، او بحث دیگری است؛ آنها تلاش خودشان را کردند- زبان دشمنان انقلاب را و دشمنان اسلام را دراز کردند، جرأت به آنها دادند؛ کاری کردند که دشمنان امام – آن کسانی که بغض امام را در دل داشتند – جرأت پیدا کنند بیایند توی دانشگاه، به عکس امام اهانت بکنند؛ کاری کردند که دشمنِ مأیوس و نومید، جان بگیرد، تشویق بشود بیاید در مقابل چشم انبوه دانشجویانی که مطمئناً اینها علاقه مند به امامند، علاقه مند به انقلابند، عاشق کار برای کشور و میهنشان و جمهوری اسلامی هستند، یک چنین اهانتی، یک چنین کار بزرگی انجام بدهند. آن قانونشکنیشان، آن اغتشاشجوئیشان – تشویقشان به اغتشاش و کشاندن مردم به عرصه ی اغتشاشگری – این هم نتائجش. این خطاها اتفاق میافتد، عمل خلاف انجام می گیرد، کار غلط انجام می گیرد، بعد برای اینکه این کار غلط، غلط بودنش پنهان بشود، اطراف او فلسفه درست میشود! فلسفه می بافند؛ استدلال برایش درست می کنند! خب، اینها ایجاد فتنه می کند؛ یعنی فضا را فضای غبارآلود می کند. شعار طرفداری از قانون می دهند، عمل صریحاً بر خلاف قانون انجام می دهند. شعار طرفداری از امام می دهند، بعد کاری می کنند که در عرصه ی طرفداران آنها، یک چنین گناه بزرگی انجام بگیرد؛ به امام اهانت بشود، به عکس امام اهانت بشود. این، کار کمی نیست؛ کار کوچکی نیست. دشمنان از این کار خیلی خوشحال شدند. فقط خوشحالی نیست، تحلیل هم می کنند. بر اساس آن تحلیل، تصمیم می گیرند؛ بر اساس آن تصمیم، عمل می کنند؛ تشویق می شوند علیه مصالح ملی، علیه ملت ایران. اینجا آن چیزی که مشکل را ایجاد می کند، همان فریب، همان غبارآلودگی فضا و همان چیزی است که در بیان امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) هست: «و لکن یؤخذ من هذا ضغث فیمزجان فهنالک یستولی الشّیطان علی اولیائه(122)»؛ یک کلمه ی حق را با یک کلمه ی باطل مخلوط می کنند، حق بر اولیاء حق مشتبه می شود. اینجاست که روشنگری، شاخص معیّن کردن، مایز معیّن کردن، معنا پیدا می کند.(123)

4) بیانات در جمع دانشجویان و نخبگان علمی

 یک بعدی نمی شود به مسائل نگاه کرد!؟

یک بخش مهمی توی بیانات چند نفر از دوستانمان بود که اشاره داشت به مجرمانی که پشت پرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی حوادث اخیر حضور داشتند، و اینکه چرا اینها محاکمه نمیشوند، چرا مجازات نمیشوند، چرا با اینها برخورد نمیشود. من به شما عرض بکنم؛ در قضایائی به این اهمیت، با حدس و گمان و شایعه و این چیزها نمی شود حرکت کرد. ما این انقلاب و این نظام عظیم را محصول مجاهدت یک ملت بزرگ و فداکاری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عظیم جوانانی می دانیم که چه در دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی انقلاب، چه در دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دفاع مقدس، چه بعد از آن تا امروز فداکاری کردند؛ مثل خود شماها، که در صحنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف حضور دارید و گاهی کارهای بزرگی انجام می گیرد. نمی توانیم تداوم این نظام را و حرکت کلی این نظام را در سطحی که تصمیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری کلان رهبری در او لازم است، به حدس و گمان و این چیزها مبتنی کنیم. این را شما بدانید، هیچگونه اغماضی از جرم و جنایت وجود نخواهد داشت نمیتوانیم حکم کنیم که باید دستگاه قضا اینجور قضاوت کند؛ نه، دستگاه قضا باید نگاه کند، اگر دلائلی برای مجرمیت کسی، چه در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سیاسی، چه در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اقتصادی، چه در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مفاسد گوناگون پیدا کرد، بر طبق او حکم کند. این شایعاتی که شما شنیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اید، بنده هم خیلی از این شایعات را میشنوم؛ ممکن است بسیاری از این شایعات مطابق واقع هم باشد و انسان شواهد و قرائنی هم برایش داشته باشد؛ اما قرینه و شاهد متفرق نمی تواند جرمی را علیه کسی اثبات کند؛ به این نکته توجه داشته باشید. لذا اینجور نیست که فرض کنیم یک مجرم قطعیِ پشت پرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای وجود دارد که دستگاه بنا دارد از جرم او به یک دلیلی بگذرد. کارهائی که نظام در سطح کلان با جنبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شمولی که بعضی از مسائل دارد، انجام می دهد، بایستی با ملاحظه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جوانب باشد؛ یک بعدی نمیشود به مسائل نگاه کرد. فکر میکنم اگر شما با این ملاحظات نگاه کنید، آنچه که تاکنون انجام گرفته و آنچه در آینده انجام خواهد گرفت، هر ذهن باانصافی را قانع خواهد کرد.

عدم موضع علنی به خاطر مصلحت اندیشی

یکی از سؤالها این بود که چرا علنی موضع نمی گیرید؟ چون لازم نیست علنی موضع گرفتن؛ چه لزومی دارد؟ علنی موضع گرفتن نسبت به یک نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ضعف در یک مسئول، شما خیال می کنید که چقدر کمک می کند به حل آن مشکل؟ هیچ. گاهی اوقات هست که انسان اگر یک چیزی را بدون علنی کردن دنبال علاجش باشد، بهتر علاج خواهد شد، تا اینکه یک چیزی را انسان جنجالی کند. بله، یک وقت هست که هیچ چاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای جز علنی شدن نیست؛ آنجا بله، انسان علنی می کند؛ لیکن اینجور نیست که تصور بشود اگر چنانچه یک ایرادی، اشکالی در مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مسئولین اجرائی کشور وجود دارد و رهبری با آنها مخالف است، حتماً بایستی این را در بلندگوها بیان کند؛ نه، گاهی اوقات مصلحت قطعی در این است که انسان یک چیزی را علنی نکند.اینجور نیست که هرچه اسم مصلحت رویش بود، این یک چیز منفی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای باشد. بعضی اینجور خیال می کنند: آقا مصلحت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندیشی می کنید؟ خوب، بله، گاهی انسان مصلحت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندیشی میکند. خود مصلحت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندیشی یکی از حقائقی است که باید به آن توجه داشت؛ این جزو مسلّمات و واضحات اسلام است.

ضرورت توجه به مسئله اصلی بعد از انتخابات

یک عده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای آنچه را که بعد از انتخابات اتفاق افتاد، آن ظلمی که به مردم شد، آن ظلمی که به نظام اسلامی شد، آن هتکی که از آبروی نظام در مقابل ملتها به وسیله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بعضی انجام گرفت، اینها همه را ندیده می گیرند، فرضاً مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی فلان حادثه را، زندان کهریزک را، یا قضیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کوی را قضیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی دوران بعد از انتخابات تا امروز قلمداد می کنند؛ این خودش یک ظلم دیگر است. مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی، مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دیگری است. مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی این است که مردم در یک حرکت عظیمی، در یک انتخابات پرشورِ خوبِ کم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نظیری حضور پیدا کردند و این رأی بالا را توی صندوقها ریختند. هشتاد و پنج درصد شوخی است؟ این انتخابات، نظام را که در این یکی دو سال اخیر همین طور پی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌درپی پیشرفتهای اقتصادی و علمی و سیاسی و امنیتی و بین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌المللی برای خودش کسب کرده بود، در یک مرحله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عالی از امتیاز و آبرو قرار می دهد، بعد ناگهان مشاهده می کنیم یک حرکتی صورت می گیرد برای نابود کردن این حادثه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی افتخارآمیز! مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی این است.

حمایت رهبری از نقاط قوت نه نقاط ضعف

دولت کنونی و رئیس جمهور محترم مثل همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی انسانهای عالم، یک نقاط قوّتی دارد، یک نقاط ضعفی. من که حمایت کردم، از نقاط قوّت حمایت کردم. یک نقاط قوّتی وجود دارد، من از آن حمایت می کنم؛ در هر کی باشد، حمایت می کنم. آیا اگر از دانشجوئی که عدالت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواه است و دنبال عدالت است، رهبری حمایت بکند، این معنایش این است که از نقاط ضعفی هم که احیاناً توی آن دانشجو هست، انسان حمایت می کند؟ مسلّماً نه. قضیه این است. یک نقاط ضعفی وجود دارد، آن نقاط ضعف را بنده حمایت نمی کنم.

ضرر و زیان و هزینه بالا خواهد بود اگر…

دانشگاه باید بهوش باشد. دانشجوی مؤمن و مسلمان و دانشجوئی که به کشورش علاقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مند است و دانشجوئی که به آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کشور و آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی نسل خودش دلبسته است، باید هوشیار باشد. بدانید اینها دارند طراحی می کنند؛ البته شکست می خورند. من الان به شما عرض می کنم، اینها در نهایت شکست می خورند؛ اما درجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بیداری و هوشیاری من و شما می تواند در میزان خسارت و ضرری که وارد می کنند، تأثیر بگذارد. اگر هوشیار باشیم، نمی توانند صدمه و ضرری بزنند. اگر غفلت کنیم، احساساتی بشویم، بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تدبیر عمل کنیم، یا خواب بمانیم و اینجور عوارض به سراغمان بیاید، ضرر و زیان و هزینه بالا خواهد بود؛ ولو در نهایت موفق نخواهند شد.حالا شما جوانانی که گفتیم افسران جوان مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی با جنگ نرم هستید، از من نپرسید که نقش ما دانشجویان در تخریب مسجد ضرار کنونی چیست؛ خوب، خودتان بگردید نقش را پیدا کنید.عزیزان من! شرط اصلی فعالیت درست شما در این جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جنگ نرم، یکی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش نگاه خوشبینانه و امیدوارانه است. نگاهتان خوشبینانه باشد. ببینید، من در مورد بعضی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان به جای پدربزرگ شما هستم. من نگاهم به آینده، خوشبینانه است؛ نه از روی توهم، بلکه از روی بصیرت. شما جوانید – مرکز خوشبینی – مواظب باشید نگاهتان به آینده، نگاه بدبینانه نباشد؛ نگاه امیدوارانه باشد، نه نگاه نومیدانه. اگر نگاه نومیدانه شد، نگاه بدبینانه شد، نگاه «چه فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای دارد» شد، به دنبالش بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌عملی، به دنبالش بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تحرکی، به دنبالش انزواء است؛ مطلقاً دیگر حرکتی وجود نخواهد داشت؛ همانی است که دشمن می خواهد.

تندروی، انسان را پیش نمی برد!

طبیعت جوان، طبیعت تحرک و تندی است. مراقب باشید تندروی، انسان را پیش نمی برد. با فکر،تصمیم بگیرید. البته جوانِ امروز از جوان دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ما فکورتر است؛ توقع اینکه شماها مدبرانه و فکورانه فکر کنید و بدون تندروی، بدون افراط و تفریط توی قضایا، رفتار کنید، توقع زیادی نیست.(124)

5)بیانات در جمع اساتید دانشگاه

 به جوان هایتان ، توان، نشاط وقدرت تحلیل بدهید!

توقع از اساتید محترم این است. جوانهایتان را توجیه کنید. منظورم این نیست که بنشینید زید و عمرو سیاسی را برایشان معرفی کنید. نه، اصلاً من موافق هم خیلی نیستم. اسم آوردن از زید و عمرو و بکر و … این چیزها، کمکی به حل مشکل نمیکند. به اینها قدرت تحلیل بدهید. به اینها توان کار و نشاط کار بدهید. چه جور؟ با امید دادن؛ با امید بخشیدن. فضای کلاس را، فضای محیط درس و دانشگاه را فضای امید کنید؛ امید به آینده. بدترین بلائی که ممکن است بر سر یک نسل در یک کشور بیاید، ناامیدی است، یأس است. اینکه می گویند: آقا! چه فایده دارد؟ فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای ندارد. این روحیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی «فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای ندارد» – یأس از آینده – سم مهلک همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی فعالیتهاست؛ چه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، چه حتّی فعالیتهای علمی، فعالیتهای پژوهشی. این کسانی که کشفیات بزرگ را در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های علوم تجربی و دانشهای گوناگون انجام دادند، اینها اگر ناامید از نتیجه بودند، قطعاً به اینجا نمی رسیدند. امید، آن نیروی عظیمی است که انسان را پیش میبرد. جوان ما را ناامید کنند از کشورش، از انقلابش، از آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش، از دولتش، از دانشگاهش، از آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی علمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش، از آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شغلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش. این خیلی مضر است. این کاری است که تو برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دشمنان ما و مخالفین نظام وجود دارد. به نظر من یکی از کارهای اساسی این است. محیط را برای دانشجو، محیط نشاط، محیط امید، محیط حرکت به جلو قرار دهید.

ضرورت میدان دادن به دانشجو برای اظهار نظر در زمینه مسائل گوناگون

یکی دیگر از کارهائی که باید در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مسائل گوناگون اجتماعی و سیاسی و علمی انجام بگیرد، میدان دادن به دانشجوست برای اظهارنظر. از اظهارنظر هیچ نباید بیمناک بود. این کرسی‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آزاداندیشی که ما گفتیم، در دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها باید تحقق پیدا کند و باید تشکیل بشود. اگر چنانچه بحثهای مهم تخصصی در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سیاسی، در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اجتماعی، در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون حتّی فکری و مذهبی، در محیطهای سالمی بین صاحبان توان و قدرتِ بحث مطرح بشود، مطمئناً ضایعاتی که از کشاندن این بحثها به محیطهای عمومی و اجتماعی ممکن است پیش بیاید، دیگر پیش نخواهد آمد. وقتی که با عامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مردم، افراد مواجه میشوند، همه نمیتوانند خودشان را حفظ کنند. مواجهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی با عامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مردم، انسانها را دچار انحرافها و انحطاطها و لغزشهای زیادی میکند که متأسفانه ما شاهد بودیم. خیلی از افرادی که شما می‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینید در مواجهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی با عامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مردم یک حرفی میزنند، یک چیزی می گویند، در اعماق دلشان ای بسا خیلی اعتقادی هم ندارند. به تعبیر بعضی‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها جوگیر میشوند؛ این خیلی چیز بدی است. اگر در محیطهای خاص، محیط های آزاداندیشی و آزادفکری، این مسائل مطرح بشود – مسائل تخصصی، مسائل فکری، مسائل چالش‌‌‌‌‌‌‌‌‌برانگیز – مطمئناً ضایعات کمتر پیش خواهد آمد.

فرمانده انقلابی

شما فرمانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای هستید که باید مسائل کلان را ببینید؛ دشمن را درست شناسائی بکنید؛ هدفهای دشمن را کشف بکنید؛ احیاناً به قرارگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دشمن، آنچنانی که خود او نداند، سر بکشید و بر اساس او، طراحی کلان بکنید و در این طراحی کلان، حرکت کنید. در رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف، فرماندهانِ بالا این نقشها را ایفا می کنند.(125)

6) بیانات در دیدار اعضاى هیئت دولت

 توصیه اول

واقعاً اگر ما در درون خودمان، ساخت درونی محکم باشد، هیچ مشکل بیرونی نخواهد توانست بر ما فائق بیاید. باید دل را، باطن را آنچنان محکم کرد که بر همه‌‌‌‌‌‌ی کاستی‌‌‌‌‌‌ها و کمبودهای ظاهری و جسمانی و محیطی فائق بیاید. این هم با توکل به خدای متعال و با توجه به خدای متعال حاصل خواهد شد، بدانید سر راه، مشکلات خیلی زیاد خواهد بود، توطئه‌‌‌‌‌‌ها خیلی زیاد خواهد بود؛ علیه شماها، علیه این دولت و در باطن علیه این نظام. خیلی فکرها هست، خیلی تلاشها و توطئه‌‌‌‌‌‌ها هست و آماده باشید برای مواجهه‌‌‌‌‌‌ی با انواع و اقسام بدخواهی‌‌‌‌‌‌ها و بددلی‌‌‌‌‌‌ها و بدبینی‌‌‌‌‌‌ها که اثرش هم در بیرون بروز خواهد کرد. بدانید که فرصتهای ما و امیدهای ما بیش از این مشکلات است. یعنی حقاً حقاً، هم توانائی‌‌‌‌‌‌ها، هم فرصتها، هم درهای باز و فتوحات الهی در مقابل، بمراتب بیشتر از این مشکلاتی است که عرض کردم؛ حجمش هم خیلی زیاد است. بنابراین با توکل به خدای متعال این مشکلات را بر خودتان آسان کنید.

توصیه دوم ؛

ادامه‌‌‌‌‌‌ی رویکردهای اساسیِ قبلی

شما رویکرد عدالت داشتید. از مسئله‌‌‌‌‌‌ی عدالت دست برندارید؛ این قضیه‌‌‌‌‌‌ی عدالت را دنبال کنید. و مسئله‌‌‌‌‌‌ی فسادستیزی، حمایت از طبقات ضعیف، ساده‌‌‌‌‌‌زیستی، نگاه به مناطق دوردست و محروم، توجه به مشکلات گوناگون مردم. اینها اصولی است که اگر رعایت بشود و بر اینها پای فشرده بشود، هم خدا را راضی می کند، هم مردم را از هر مسئول و از هر نظامی خشنود و دلشاد می کند. اینها را ادامه بدهید.فقط عدالت در مسائل اقتصادی نیست، یک بخش عمده‌‌‌‌‌‌اش مسئله‌‌‌‌‌‌ی اقتصاد است. در قضاوتها، در داوری‌‌‌‌‌‌ها، در نگاه‌‌‌‌‌‌ها، در نظرها، در اظهارات، در موضعگیری‌‌‌‌‌‌ها، همه بایستی شاخص عدالت را در نظر داشته باشیم. از همه مبتلابه‌‌‌‌‌‌تر، همین مسئله‌‌‌‌‌‌ی عدالت اقتصادی و عدم توزیع عادلانه‌‌‌‌‌‌ی ثروت عمومی و درآمد عمومی ملی بین آحاد جامعه است این هدفمند کردن یارانه‌‌‌‌‌‌ها که مطرح شده، واقعاً یک امر مهمی است. سالهاست که این جزو آرزوهاست، جزو کارهاست. بنده در دولتهای قبل دو سه مرتبه کتباً و شفاهاً به دولتها گفته‌‌‌‌‌‌ام، منتها دنبال این نمی رفتند؛ کار سختی است، کار پردردسری است. همین طور ترجیح می دادند که بماند. خوب، حالا این دولت دنبال این کار رفته. بالاخره باید این را دنبال کنید، که کار ظریفی هم هست.

عدالت با دو عنصر معنویت و عقلانیت

درعدالت، هم عقلانیت بایستی مورد توجه باشد، هم معنویت. این را ما قبلاً هم عرض کرده‌‌‌‌‌‌ایم. اگر معنویت با عدالت همراه نباشد، عدالت می شود یک شعار توخالی. خیلی‌‌‌‌‌‌ها حرف عدالت را می زنند، اما چون معنویت و آن نگاه معنوی نیست، بیشتر جنبه‌‌‌‌‌‌ی سیاسی و شکلی پیدا می کند. دوم، عقلانیت. اگر عقلانیت در عدالت نباشد، گاهی اوقات عدالت به ضد خودش تبدیل می شود؛ اگر درست در باب عدالت محاسبه نباشد. خیلی از کارها را گاهی بعضی از این گروه‌‌‌‌‌‌های تند و افراطی توی این کشور به عنوان عدالت کرده‌‌‌‌‌‌اند، که ضد عدالت شده. اتفاقاً حالا همان تندی‌‌‌‌‌‌های آن حضرات موجب شده که خود آنها صد و هشتاد درجه گرایشهایشان عوض بشود! جور دیگری حرف بزنند، جور دیگری فکر کنند، جور دیگری عمل بکنند. بنابراین در عدالت، عقلانیت شرط اول است.

توصیه‌‌‌‌‌‌ی سوم؛

ضرورت توجه به سند چشم انداز در برنامه های دولت

جهتگیری‌‌‌‌‌‌های برنامه‌‌‌‌‌‌ای و کاری دولت را با شاخص سند چشم‌‌‌‌‌‌انداز بسنجید. این سند چشم‌‌‌‌‌‌انداز چیز مهمی است؛ این را دست‌‌‌‌‌‌کم نباید گرفت. شاید بتوان گفت که بعد از قانون اساسی، ما هیچ سندی را در کشور به این اهمیت نداریم. نگاه کنید ببینید الان چهار سال از سند چشم‌‌‌‌‌‌انداز گذشته، یعنی ما شانزده سال به پایان این چشم‌‌‌‌‌‌انداز داریم. چقدر پیش رفته‌‌‌‌‌‌ایم؟ اینها باید درست سنجیده بشود؛ درست باید ملاحظه بشود. در این سند چشم‌‌‌‌‌‌انداز، آینده‌‌‌‌‌‌ای در نظر گرفته شده که برای ملت ایران این آینده لازم و شایسته است. اگر به آن آینده نرسیم، عقب می مانیم. آن وقت باید هم بدانیم که همین طور که ما داریم به سمت آن هدف حرکت می کنیم، اطراف ما هم همه ثوابت نیستند؛ آنها هم دارند حرکت می کنند. باید سرعت را تنظیم کنیم، زمان‌‌‌‌‌‌بندی‌‌‌‌‌‌های برنامه‌‌‌‌‌‌ها را تنظیم کنیم؛ جوری این سرعت را تنظیم کنیم که بتوانیم واقعاً به هدف چشم‌‌‌‌‌‌انداز برسیم. یعنی این دولت در سهم خود کار درست خودش را انجام داده باشد.

توصیه‌‌‌‌‌‌‌ی چهارم؛

اجرای کامل سیاست اصل 44

هدف ما، اجرای کامل سیاستهای اصل 44 است. این هم بسیار مهم است. این سیاستهای اصل 44 آن روزی که مطرح شد، همه‌‌‌‌‌‌ی دست‌‌‌‌‌‌اندرکاران اقتصادی و خبرگان مسائل گوناگون مدیریتی کشور اعتراف کردند، اقرار کردند که اگر چنانچه این کار انجام بگیرد، یک تحول عظیم اقتصادی در کشور انجام خواهد گرفت.خوب،باید این سیاستها به طور کامل اجرا بشود.کارهائی شده، من گزارشهائی هم ازآقای رئیس جمهور،هم از بعضی از مسئولین دیگر شنفته‌‌‌‌‌‌ام، لکن آنچه که انجام گرفته، همه‌‌‌‌‌‌ی ظرفیت سیاستهای اصل 44 نیست. یعنی همه که می گوئیم، شاید بخش عمده‌‌‌‌‌‌ای از این ظرفیت هنوز بر زمین مانده است.یک چیزهائی باید مدیریتهایش واگذارمی شده، نشده؛ یک چیزهائی بایستی دولت از تصدی‌‌‌‌‌‌گری درآنها اجتناب می کرده، نشده؛ کارهای لازم انجام نگرفته. حالا می توانیم همین طور که آقای رئیس جمهور اشاره کردند، بگوئیم زیرساختها و ساز و کارها و موجودی در نظام اقتصادی کشور جواب نمی دهد. پس باید اول این طرح تحول اقتصادی انجام بگیرد. من این را نفی نمی کنم؛ ممکن است همین جور باشد. لیکن اینجور نیست که ما کار را بن‌‌‌‌‌‌بست بدانیم؛ در را قفل‌‌‌‌‌‌شده بدانیم. نه، بالاخره باید حرکت کرد و پیش رفت. حالا این طرح تحول، لابد یک روزی از مجلس درمی‌‌‌‌‌‌آید؛ ممکن است با تغییراتی بیاید؛ ممکن است خصوصیاتی در آن لحاظ شده باشد؛ بالاخره باید کار را پیش برد. قوانین هم که زیاد دارید و سیاستهای اصل 44 را باید رصد بکنید، ببینید چقدر واقعاً پیش دارد می رود. خود دولت، دستگاه ریاست جمهوری، این کار را بکند.

توصیه‌‌‌‌‌‌ی پنجم؛

حل مشکلات اقتصادی مردم و کشور

همین مسئله‌‌‌‌‌‌ی تورم که اشاره کردند – که مهمترینش تورم و اشتغال است – اینها مهمترین است. نکته‌‌‌‌‌‌ی بسیار خوبی توی بیانات آقای رئیس جمهور بود که من هم روی آن تکیه می کنم؛ دولت بایستی جوری برنامه‌‌‌‌‌‌ریزی کند که از ناحیه‌‌‌‌‌‌ی دولت، فشار تورمی روی مردم زیاد نشود. حالا یک وقت از ناحیه‌‌‌‌‌‌ی بیرون است، یک وقت از ناحیه‌‌‌‌‌‌ی بعضی از قوانین است. حالا مسئله‌‌‌‌‌‌ی خدمات را مطرح کردند. خوب، خیلی از خدمات به وسیله‌‌‌‌‌‌ی دولت انجام می گیرد؛ بسیاری از این خدماتی که می گویید سهمش در تورم از سی درصد رسیده به هفتاد درصد، این خدمات را خود دولت دارد انجام می دهد. بنابراین، سهم خودتان را در ایجاد فشار تورمی کم کنید؛ هر چه که ممکن است. این جزو کارهای اساسی و مهم است.در طرحهای اقتصادی مراقب باشیم – این، دنباله‌‌‌‌‌‌ی همین مسئله‌‌‌‌‌‌ی حل مشکلات اقتصادی مردم است – که شتاب‌‌‌‌‌‌زدگی گریبان گیر دولت نشود. شتاب‌‌‌‌‌‌زدگی در تصمیم‌‌‌‌‌‌گیری‌‌‌‌‌‌ها یا احیاناً عدم بهره‌‌‌‌‌‌گیری مناسب از نظرات کارشناسی اقتصادی، ممکن است ضربه‌‌‌‌‌‌هائی وارد کند. البته ادعای دولت این نیست. مخالفین دولت ادعا می کنند، دولت هم انکار میکند. آنها می گویند که از کارشناسان اقتصادی استفاده نمی شود، دولت هم می گوید چرا، ما استفاده کردیم. لیکن به‌‌‌‌‌‌هرحال فارغ از این هیاهویی که مدعی و منکری دارد، توصیه‌‌‌‌‌‌ی من به دولت این است: این کار را بکنید؛ از حداکثر نظرات کارشناسی استفاده کنید. من توصیه نمی کنم همه‌‌‌‌‌‌ی آن فرمولها و شیوه‌‌‌‌‌‌های اقتصادی را که امروز اقتصاد بین‌‌‌‌‌‌المللی دارد به کشورها دیکته می کند، شما از آنها پیروی کنید؛ نه، اینکه درست عکس نظر ماست. نه، دنبال راه‌‌‌‌‌‌های درست باشید، اما از نظرات کارشناسی علمی و دقیق حتماً باید پیروی بشود؛ بخصوص در مسائل پولی و بانکی. هیچ نمی شود بی‌‌‌‌‌‌احتیاطی کرد. یعنی اینها چیزهای بسیار ظریفی است. ناگهان یک اقدام نابجا و نسنجیده، شما می‌‌‌‌‌‌بینید که دره‌‌‌‌‌‌ی هولناکی درست می کند که تا بخواهیم آن را پر کنیم و درست کنیم، مبالغی باید هزینه کنیم و زمان از دست بدهیم. به این نکته خیلی توجه داشته باشید.البته در مسائل اقتصادی اگرچه که محور فعالیت اقتصادی و تصمیم‌‌‌‌‌‌گیری‌‌‌‌‌‌های اقتصادی دولت است، اما بقیه‌‌‌‌‌‌ی قوا هم خیلی نقش دارند؛ قوه‌‌‌‌‌‌ی قضائیه هم نقش دارد، قوه‌‌‌‌‌‌ی مقننه هم نقش دارد. آنها باید به وظائفشان در این زمینه‌‌‌‌‌‌ها عمل کنند؛ کمک کنند. بخش خصوصی و دستگاه‌‌‌‌‌‌های مرتبط با بخش خصوصی مثل اتاقهای بازرگانی و امثال اینها و بعضی از بنیادهائی که هستند، اینها همه بایستی در این جهت همراه باشند و با دولت همکاری کنند و کمک کنند.

توصیه‌‌‌‌‌‌ی ششم؛

ما وظیفه داریم مردم خودمان را هدایت بکنیم؛

مسئله‌‌‌‌‌‌ی فرهنگ بسیار مسئله‌‌‌‌‌‌ی مهمی است. ما در زمینه‌‌‌‌‌‌ی فرهنگ و پرداختن به فرهنگ چه کار می خواهیم بکنیم؟ ما وظیفه داریم مردم خودمان را هدایت بکنیم؛ هدایت. ریاست در جامعه‌‌‌‌‌‌ی اسلامی، ریاست مادی محض و صرف نیست؛ اداره‌‌‌‌‌‌ی امور زندگی مردم هست، همراه با هدایت. تا آنجائی که می توانیم، باید راه هدایت مردم را باز کنیم و مردم را هدایت کنیم. خیلی از ابزارهای هدایت در اختیار دستگاه‌‌‌‌‌‌های حکومتی است؛ حالا یک نمونه‌‌‌‌‌‌اش صدا و سیماست و نمونه‌‌‌‌‌‌های فراوان دیگر هم دارد؛ یک نمونه وزارت ارشاد است، یک نمونه وزارت علوم است، یک نمونه وزارت آموزش و پرورش است؛ اینها همه دستگاه‌‌‌‌‌‌های خدماتیِ هدایتی است. ما از اینها چگونه استفاده می کنیم؟ باید در جهتی حرکت کنیم که مردم متدین بار بیایند، متدین عمل بکنند، به مبانی دینی معتقد بشوند، عملاً پایبند بشوند؛ جهتگیری ما در همه‌‌‌‌‌‌ی زمینه‌‌‌‌‌‌ها باید این باشد.

توصیه هفتم؛

به مسئله‌‌‌‌‌‌ی قانون، خیلی اهمیت بدهید.

دولت به قانون اهمیت بدهد. اگر چنانچه ما اینجا قانون را در مسئله‌‌‌‌‌‌ای خاص شکستیم و عمل نکردیم، صرفاً این نیست که یک قانون نقض شده باشد؛ بلکه معنایش این است که یک راهی، یک خطی باز شد که این خط،دنباله خواهد داشت. کارِ قانون‌‌‌‌‌‌شکنی اینجوری است. اینجا که قانون نقض شد، نقض قانون یک فرصت تازه‌‌‌‌‌‌ای پیدا کرد که به وسیله‌‌‌‌‌‌ی دیگران انجام بگیرد. لذاست که به مسئله‌‌‌‌‌‌ی قانون، خیلی اهمیت بدهید.

توصیه هشتم؛

انتقاد پذیری

برای شنیدن نقد، سینه‌‌‌‌‌‌ی گشاده و روی باز و گوش شنوا داشته باشید. هیچ ضرر نمی کنید از اینکه از شما انتقاد کنند. البته این انتقادهائی که می شود، همه یک جور نیست. بعضی‌‌‌‌‌‌ها به قصد اصلاح نیست، بلکه به قصد تخریب است اینها البته هست. این، تخریب است. لیکن در کنار اینها، نقد هم وجود دارد؛ نقدهای مصلحانه، خیرخواهانه. گاهی از سوی دوستان شماست، گاهی حتّی از سوی کسانی است که دوست شما و طرفدار شما هم نیستند؛ گاهی اینجوری است. به انسان یک نقدی می شود؛ عیبجوئی‌‌‌‌‌‌ای از انسان می شود، انتقادی می شود، که آن طرف هم دوست آدم نیست که آدم به اعتماد دوستی او بخواهد بگوید که خوب، ما گوش می کنیم. نه، دوست هم نیست، اما دشمن هم نیست؛ دشمنی‌‌‌‌‌‌اش هم ثابت نشده. لیکن نقد است؛ انتقاد است. آن را هم حتّی باید گوش کرد. شاید در خلال این نقدها حرفی وجود داشته باشد که به درد ما بخورد و باید به هر حال با سعه‌‌‌‌‌‌ی صدر برخورد بشود.گاهی علمای دین، بزرگان دین، مراجع حتّی، نصایحی می کنند، درباره‌‌‌‌‌‌ی مسائلی توصیه‌‌‌‌‌‌هائی می کنند؛ این را مغتنم بشمرید؛ اینها را حمل بر محبت و علاقه‌‌‌‌‌‌مندی بکنید. یک وقت توصیه‌‌‌‌‌‌ای می کنند، از روی علاقه‌‌‌‌‌‌مندی است، از روی دلسوزی است؛ اینها را خیلی باید قدر دانست. همچنین نخبگان دانشگاه‌‌‌‌‌‌ها هم همین جور. بعضی از نخبگان دانشگاه‌‌‌‌‌‌ها مردمان خیرخواهی هستند؛ما می‌‌‌‌‌‌بینیم. به بنده گاهی نامه‌‌‌‌‌‌هائی می نویسند، من هم بحمداللَّه توفیق دارم، خیلی از این نامه‌‌‌‌‌‌هائی که نخبگان و فرزانگان حوزه و دانشگاه به من می نویسند، نگاه می کنم و خودم می خوانم. اگر چه که نامه زیاد است، همه‌‌‌‌‌‌ی نامه‌‌‌‌‌‌ها را هم انسان نمی تواند بخواند، اما بسیاری از این نامه‌‌‌‌‌‌های خاص را من بحمداللَّه توفیق پیدا کرده‌‌‌‌‌‌ام و خوانده‌‌‌‌‌‌ام؛ نگاه کرده‌‌‌‌‌‌ام و می‌‌‌‌‌‌بینم. انتقاد دارند؛ به بنده، به شما، به فلان کار، به فلان اقدام، به فلان تصمیم. ممکن است ایراد داشته باشند، اعتراض داشته باشند. ممکن است آن اعتراض به نظر ما وارد هم نباشد. یعنی حتّی انسان گاهی نامه‌‌‌‌‌‌ای را که می خواند، می‌‌‌‌‌‌بیند که نه، این اشکالش وارد نیست؛ بر اثر بی‌‌‌‌‌‌اطلاعی از مثلاً فلان موضوع این اعتراض را کرده است که اگر اطلاع داشت، این اعتراض را نمی کرد. اما یک جا هم در خلال حرفها انسان می‌‌‌‌‌‌بیند که نه، یک نکته‌‌‌‌‌‌ی روشنی، یک حرف خوبی هست، انسان استفاده میکند. این ذهن فعالِ این انسان نخبه را، انسان برای خودش نگه دارد. شما وقتی از انتقاد او، از تذکر او استقبال کردی، در واقع ذهن او و فکر او را به عنوان یک پشتوانه‌‌‌‌‌‌ای برای خودتان نگه می داری. او احساس می کند که می تواند کمک فکری برای شما باشد. این همان راهی است که ما همیشه گفتیم بین خودتان و نخبگان باز کنید.

تدوین الگوی پیشرفت اسلامی نگاه کلانی به آینده کشور

این طراحی و تدوین الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، به نظر من در هیچ جائی جز دولت وجود ندارد. هر چه انسان فکر میکند که کجا این کار را می شود انجام داد، به نظر میرسد تنها جائی که می تواند این را انجام بدهد، همین دستگاه‌‌‌‌‌‌های دولتی است. واقعاً از افراد متفکر هم استفاده بشود و بنشینند الگوی پیشرفت را طراحی کنند این، نگاه کلانی خواهد بود به آینده‌‌‌‌‌‌ی کشور. و شما چهار سال فرصت دارید؛ این چهار سال می تواند یک پایه‌‌‌‌‌‌گذاری باشد که هر کسی هم بعد از شما آمد، این پایه‌‌‌‌‌‌گذاری شما راهنمای او باشد.(126)

ب) رفتارهای سیاسی مقام معظم رهبری در حوزه عمل

اگر گوشه چشمی به زندگی نامه مقام معظم رهبری بیاندازیم، می بینیم که در حوادث و وقایع گوناگون همواره با اِعمال بصیرت و هوشیاری به وظیفه خود عمل کرده و در راه حق از هیچ کوششی دریغ ننمودند.ذکر عملکرد معظم له و تحلیل آن نیاز به مکتوب جداگانه ای دارد و در این نوشته محدود نمی گنجد. ما برای آشنایی با عملکرد ایشان از زمان طاغوت تاکنون، کتاب زندگی نامه مقام معظم رهبری اثر مؤسسه فرهنگی قدر ولایت را پیشنهاد می کنیم ودر این نوشته محدود تنها به ذکر برخی از اعمال ایشان – ازباب مشت نمونه خروار- اکتفا می کنیم. حجت الاسلام ایزد پناه که افتخار شاگردی چندین ساله مقام معظم رهبری را دارد، درباره فعالیت های انقلابی معظم له در زمان طاغوت می گوید:« آیت الله خامنه ای به جهاد و مخالفت علیه طاغوت، شهره ی شهر{مشهد} بود . اطرافیان و مریدانش، سیّد جمال رادر سیمای او می دیدند. در دانشگاه و بین روشنفکران، افتخار حوزه هابود و در حوزه علمیه بیدادگر و احیاگری غریب. وقتی به آن سالها بر می گردم و چهره او را در ذهنم می آورم، گویا شیری بود در قفس، با خشم مقدس علیه طاغوت زمان. با تمام فشارهایی که ساواک مشهد بر او وارد کرده بود نتوانست از جهاد بازش دارد، سخنرانی او ممنوع بود؛ ولی او با ایجاد محفل درسی ، تفسیر قرآن، نهج البلاغه و … طلّاب و دانشگاهیان را با مایه های انقلابی و زندگی ساز اسلام آشنا می کرد. او کانون مبارزه در مشهد بود. بعد ها تشکلهای مخفی ایجاد کرده بود؛ هم در سطح عالمان بالای حوزه، هم در سطح طلّاب و مدارس و هم در بازار و دانشگاه؛ حتی در ادارات و ارتش نفوذ کرده بود و اعلامیه ها توسط آنها پخش می شد و تحرکات مشهد از همین تشکّلها مایه می گرفت. حتی گروههای مسلحانه ای چون گروه «والعصر» را هدایت می کرد که اعضای آن بعدها دستگیر شدند»(127)

مهارت در مسائل نظامی

مهارت ودقت آیت الله خامنه ای در مسائل نظامی بسیار بالاست معظم له در تمام ابعاد نظامی حتی درنظارت تاکتیکی و عملیاتی از تبحر عجیبی بهره برده اند. ایشان مدیریتی شکل پذیرفته از همه ی ابعاد لازم در رهبری یک حکومت دینی را دارند. در مبحث مدیریت نظامی نیز اینگونه است. ایشان در این مدیریت پیرو رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) هستند. خیلی از مسائل به علت بعد نظامی بودن، قابل بیان نیست. فقط این را بگویم تا مطلب روشن تر شود:در اواخر عمر حضرت امام که جناب آقای هاشمی رفسنجانی جانشین فرمانده کل قوا بودند، روزی خدمت امام امّت می رسند و به ایشان می فرمایند: ما باید مباحث نظامی را به آقای خامنه ای بسپریم.» این بیان روشنگر همان بعد نظامی ایشان و مهارت و دقت مقام معظم رهبری در مسائل نظامی است.(128)

هدایتگری توانا

پس از بازگشت رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و خارج شدن قدرت کنترل کشور از دست دولت،کمونیستها که تحت حمایت ابر قدرت شرق(شوروی سابق) قرار داشتند و با رژیم پهلوی مخالفت می کردند،درفکراستفاده از فرصت و سازماندهی عناصر خویش افتادند تا بتوانند به اصطلاح انقلاب دمکراتیک خلقی ایجاد کنند.از این رو، در کارخانه ژنرال موتور اجتماع کردند تا در فرصتی مناسب، با حمله به مراکز حساس پایتخت و اشغال آنها حکومتی کمونیستی برقرار کنند.آنان حدود 500 نفر از افراد مشاغل مختلف بودند و با سخنان تحریک آمیز خویش کارگران کارخانه را نیز که 800 نفر بودند با خود همراه کرده بودند.خبر اجتماع آنها به دفتر امام رسید و عده ای از روحانیون به آنجا اعزام شدند تا آنان را نصیحت و ارشاد نمایند؛ اما نتیجه ای به دنبال نداشت. به همین منظور روز بیستم بهمن که خطر جنگ داخلی از سوی آنان شدت گرفت، آیت الله خامنه ای به آنجا رفت و ضمن سخنرانی به سوالات آنها پاسخ داد. جواب قاطعانه و شجاعانه ی ایشان موجب شد که آنان با دست زدن و فریاد زدن و قطع نمودن برق کارخانه رسوایی خویش را پنهان نمایند. لیکن با درایت معظم له و اعلام نماز جماعت در حیات کارخانه، کارگران مسلمان در صف نماز جماعت گرد آمدند و ماهیت پلید فرصت طلبان برای آنها افشا شد. از این رو همان کارگران، منحرفان کمونیست را با کتک از کارخانه بیرون کردند و خطری که نزدیک بود فرصت تجدید نفس به رژیم پوسیده ستمشاهی دهد، با هوشیاری و درایت آیت الله خامنه ای خنثی گردید.(129)

الگوی ایثار و شهادت

راوی: حجت الاسلام سردار ذو النور

نزدیک به چهل روز در خرمشهر مقاومت کردیم تا نگذاریم شهر به اشغال عراقی ها در آید. در این مدت ، مقام معظم رهبری با شجاعتی کم نظیر به مواضع بعثی یورش می برد، آرایش تانک های آنان را به هم می زد و مانع پیشروی عراقی ها می شد. معظم له گاه در گروه های 3 و 5 نفره تا اعماق نیروهای دشمن می رفتند و با شناسایی دقیق منطقه عملیاتی ، اطلاعات نابی را بدست می آوردند؛ تا هنگام ملاقات با امام خمینی(رحمة الله علیه) بهترین و جدیدترین اطلاعات را به ایشان بدهند.)(130)

به هیچ وجه نباید پذیرفت که …

راوی: سردار سرتیپ علی فضلی

در بحران جنگ خلیج فارس مقام معظم رهبری ابلاغ فرمودند: واحد های نظامی در منطقه جنوب و غرب گسترش پیدا کنند. ما جزو واحد هایی بودیم که در منطقه جنوب، حوالی پادگان حمید، اردو زده بودیم. این حرکت در پی همان فرمان بود، فرمانی که در آن آورده بودند، عبارت بود از اینکه: «به هیچ وجه نباید پذیرفت که کسی حتی یک وجب به خاک ما تجاوز کند. آمریکاییها تصمیم داشتند با تصویب مصوبه ای در کنگره خود، از خاک جمهوری اسلامی ایران برای حمله به عراق استفاده کنند. تدبیر فرمانده معظم کل قوا ودر پی آن، حضور گسترده نیروها در مناطق غرب و جنوب، آمریکایی ها را از تصمیمشان باز داشت.»(131)

سفیران فراخوانده شده راهی جز بازگشت ندارند!

راوی: حضرت آیت الله مصباح یزدی(حفظه الله تعالی)

بعد از رحلت امام خمینی(رحمة الله علیه) مستکبران جهانی برای لغو حکم اعدام سلمان رشدی که توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران صادر شده بود، فعّالیت گسترده ای را علیه ایران آغاز کردند و برخی از کشورها، سفیران خود را از ایران فرا خواندند. در پاسخ به این حرکت های قلدرانه ، مقام معظم رهبری نه تنها تسلیم فشارها نشدند؛ بلکه با قاطعیت فرمودند:

سفیران فراخوانده شده راهی جز بازگشت ندارند!

گرچه در آنروز این قاطعیت برای عده ای غیر قابل هضم بود، اما مرور زمان، آینده نگری و حسن تدبیر رهبری را روشن کرد و جهان بر تصمیم قاطع و پیش بینی آیت الله خامنه ای آفرین گفت. باگذشت زمان، همه ی سفیران به کشور ما بازگشتند و نه تنها حکم اعدام سلمان رشدی لغو نگردید، بلکه عزتی دیگر به عزتهای ملت مسلمان ایران افزوده شد.(132)

سَر، خم نکرد!

راوی: حضرت آیت الله خزعلی( حفظه الله تعالی)

در لیبی، خیمه ای بر پا کرده بودند که ارتفاع در ورودی آن خیمه کوتاه بود و به ناچار هرکس می خواست وارد بشود، باید خم می شد. از طرفی داخل خیمه، روبروی در، عکس قذاّفی بود، یعنی هر کس وارد می شد ناخواسته در مقابل عکس قذّافی سر خم می کرد. حضرت آیت الله خامنه ای وقتی میخواستند وارد خیمه شوند، به قهقرا (پشت) وارد می شوند تا در مقابل عکس قذّافی سر خم نکنند.(133)

موضعگیری هوشیارانه

راوی: حجت الاسلام والمسلمین پاینده(از اساتید دانشگاه)

در جریان جنگ کویت و عراق، عده ای گفتند: ایران باید به عراق کمک کند؛ چون عراق در واقع با آمریکا می جنگد.آقا فرمودند:« نه این یک دام است و نباید از دولت عراق حمایت کنیم» و بعداً دیدیم که دقیقاً این یک دام بود و با موضعگیری هوشیارانه مقام معظم رهبری، تنها کشوری که به سلامت از این مقطع عبور کرد ایران بود. و همچنین جریان کوی دانشگاه و قتلهای زنجیره ای، قانون مطبوعات، جنگ آمریکا با افغانستان و… همه را می توان از نمونه هایی شمرد که مقام معظم رهبری با تدابیر حکیمانه خودشان، کشور را از بحران های بزرگ بیرون آوردند.(134)

این گوشه ای از عملکرد مدبرانه و قاطعانه مقام معظم رهبری در حوزه سیاست بود .آنچه که سیاست ایشان را از دیگران متمایز می کند همین روحیه ی نگرش و تدبیر امورآن هم با رویکردی اخلاقی است.از لحاظ عقلی این دو رکن است که رفتار صحیح وعقلانی را موجب می شود . گرچه ممکن است نقایصی هم داشته باشد اما این رفتار، مثبت و جلو برنده می شود.اما اگر یکی از دو رکن نباشدآن سیاست غالباً صحیح وموفق نخواهد بود. لذا وقتی گوشه نگاهی به عملکرد سیاسی برخی رجال سیاسی کشورهای غربی می اندازیم ، می بینیم که سیاست ورزی آنها همراه اخلاق الهی نیست . اگر سیاستی را پیاده می کنند منافع مردم و دیگر کشورها را مراعات نمی کنند ، حالا یک افرادی، یک کشوری آسیب ببینند ، یک عده ای بی خانمان شوند ، یک عده ای بمیرندو…؛ چون اخلاق و صفات انسانی نیست به این قبیل امور توجهی نمی شود و تنها چیزی که مورد توجه آنها می شود پیشبرد اهداف ننگین خود است.

خاتمه کلام

آنچه گفته شد قطره‌ای بود از دریایی عظیم؛ آب دریا را اگر نتوان کشید هم بقدر تشنگی باید چشید.

عزیزان در این فضای غبارآلود و فتنه انگیز آخرالزمان ، با گسترش فساد و فحشا و ظلم اگر نتوانیم خود را نجات دهیم و در این فضای غبار آلود، مسموم تیرهای زهراگین شویم، آن وقت میزان ضرر خیلی بالاست و جبران آن خیلی سخت خواهد بود . اکنون دست شیطانهای روزگار، آمریکا و اسرائیل در کار است . تلاشهای زیادی برای ضربه زدن به مسلمانان و مردم ایران در پیش گرفته اند و روزهای با ارزش عمر خود را در نقشه کشی برای کشور اسلامی ایران ودیگر کشورهای مسلمان به سر می برند .آن وقت هدفشان چیست؟ نابودی اسلام و مسلمین! آنها شمشیرخود را در هرکجا که نام اسلام باشد برهنه کرده اند. و این اکنون چیز عجیبی نیست زیرا که در زمان پیغمبر(صلوات الله علیه و آله) این گونه بودند. آنگاه که از جانب خدا مؤظف به پذیرش اسلام شدندو منافع شخصی و گروهی خود را در مخالفت رسول خدا دیده ، روز به روز برای براندازی اسلام ناب محمدی کوشش کردند و چه اشتباه بزرگی کردند!شاید شما نظریه معروف فوکویاما(135) را شنیده باشیدکه یکی از نتیجه گیریهای سران آمریکا و اسرائیل در بررسی همین نظریه حاصل شده است.او در کنفرانس اور شلیم با عنوان«بازشناسی هویّت شیعه» می گوید:شیعه ،پرنده ای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست. پرنده ای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ. او بال سبز این پرنده را مهدویّت و عدالت خواهی و بال سرخ راشهادت طلبی که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فنا ناپذیر کرده است معرفی می کند. همچنین می گوید:شیعه با این دو بال افق پروازش خیلی بالاست و تیرهای زهراگین سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و…به او نمی رسد.فوکویاما معتقد است شیعه بال سومی هم دارد که اهمیتش بسیار است. او می گوید: این پرنده، زرهی به نام ولایت پذیری به تن دارد و قدرتش با شهادت دو چندان می شود. فوکویاما مهندسیِ معکوس را برای شیعه و مهندسی صحیحی را برای خودشان تعریف می کند و می گوید: مهندسی معکوسِ شیعیان این است که ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید. تا این را خط نزنید نمی توانید به ساحت قدسی کربلا و مهدویّت تجاوز کنید.برای پیروزی به یک ملت باید میل مردم را تغییر داد ابتدا ولایت فقیه راخط بزنید در گام بعد، شهادت طلبی به رفاه طلبی تغییر می کند. اگر این دو تا را خط زدید خود به خود اندیشه های امام زمانی از جامعه رخت بر می بندد. باید بدانید که برای این هدف تا به حال کارهای زیادی کردند که هر بار به ناکامی رسیدند. از جمله کارهای آشکاری که کردند واقعه 18 تیر بود که می خواستند با لطمه به جایگاه مقام معظم رهبری به هدف خود برسند. یکی دیگر از کارهای آنها همین حوادث سال 88 بود که می خواستند به اصطلاح انقلاب مخملی به راه بیاندازند. در این فتنه، عمده شعارهای آنها برضد اسلام و ولایت فقیه بود بطوری که به حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) توهین و عکس ایشان را به آتش کشیدند! حتی واقعه عاشورا را هم به سخره گرفته و آن را هتک کردند!او همچنین می گوید: باید تبلیغات گسترده ای را برضد مراجع و رهبران دینی شیعه صورت دهیم تا آنها مقبولیت خود را در میان مردم از دست بدهند. در این زمینه آنها همواره کوشیدند تا علما و مراجع را در چشم مردم بد جلوه بدهند و تلاش خود را تا جایی هم پیش برده اند.در ادامه می گوید: یکی دیگر از مواردی که باید روی آن کار کنیم موضوع فرهنگ عاشورا و شهادت طلبی است که هر سال شیعیان با برگزاری مراسمی این فرهنگ را زنده نگه می دارندو ما تصمیم گرفتیم با حمایت های مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزار کنندگان اصلی این گونه مراسم، عقاید و بنیان های شیعه و فرهنگ شهادت طلبی را سست و متزلزل کنیم و مسایل انحرافی در آن به وجود آوریم به گونه ای که شیعه یک جاهل خرافاتی در نظر آید. در مرحله بعد باید مطالب فراوانی بر ضد مراجع شیعه جمع آوری شده و به وسیله مداحان و نویسندگان سود جو انتشار دهیم و تا سال 1389 مرجعیت را که سد راه اصلی اهداف ما هستند تضعیف و آنان را به دست خود شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی نابود کنیم و در نهایت تیر خلاص را بر این فرهنگ و مذهب بزنیم. باید بدانید که آنها برای مهدویّت هم نقشه ها داشته اند. به خیال خام خود می خواهند مانع تحقق دین جهانی اسلام در سراسر عالم شوند . آیا می دانید که آنها چرا افغانستان و عراق و برخی از کشورهای حومه آنها را اشغال کرده اند. فوکویاما می گوید: ما هلالی داریم به نام هلال شیعه که از سوریه و عراق و عربستان می گذرد و تیری را در دست دارد که عقبه اش در قندهار است و به سمت قدس نشانه رفته است. در آرماگدون ما با این تیر مواجه هستیم. از قدس تا قندهار منطقه استراتژیک شیعه است. آمریکا باید افغانستان را اشغال کند تا این تیر نتواند از این طرف شلیک شود. نقشه های بسیار دیگری هم کشیده اند که در این اثر مختصر جای بازگوکردن نیست.امّا ما چه کنیم ؟خوب تشخیص راه راست وحق از باطل معلوم است.ما باید پیرو حضرات معصومین(علیهم السلام) باشیم وگرنه از انحراف وآلودگی مصون نیستیم .حال که در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف)به سر می بریم باید ببینیم وظیفه ما چیست.آقای ما حجت بن الحسن(ارواحنا له الفداء) سرور شیعه ،خود به ما امر فرموده است که در زمان غیبتش از نائبین او تبعیت کنیم . نائبینی که قرآن و روایات آنها را در مشت دارند وتبلیغ راه او را می کنند. بنابر این ما باید با تمام وجود این راه روشن را ادامه دهیم تابتوانیم در دین جهانی او ثابت قدم بمانیم و راه را برای آمدنش هموار کنیم….. اما آنچه که در جامعه ی کنونی باید بدان توجه کنیم این است که ببینیم بسیاری از بزرگان ما طوری زندگی کرده‌اند که تا وقتی در میان مردم بوده‌ کسی به عظمت و زهد آن‌ها پی نبرده و تنها بعد از رحلت آن بزرگواران بوده است که مردم به پرهیزکاری و دقت‌نظر آن‌ها در زندگی واقف شده‌اند. همین عامل سبب شده بود در موارد بسیاری تصوراتی خلاف واقع در ذهن مردم و حتی نخبگان جامعه شکل بگیرد که فاصله‌ی آن تا حقیقت گاه مثل فاصله شرق تا غرب عالم بوده و اسباب جفایی بزرگ در حق آن عزیزان شده که حتی پای اشخاص با سوابق درخشان نیز در آن امتحانات دچار تزلزل و لغزش گردیده است.حال تصور کنید که این شخص در منصب حکومت نیز قرار داشته باشد. سیل تهمت‌ها و افتراها از یک سو و القائات دشمنان از سوی دیگر عامل مضاعفی بر شکل‌گیری این ذهنیات و شایعات خواهد بود. نگاهی به تاریخ گواه وجود چنین نمونه‌هایی است. بارزترین این نمونه‌ها امیرالمومنین علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) است که تا سال‌های سال مورد لعن و نفرین واعظین بر منابر بوده و ده‌ها سال مرقد مطهر آن حضرت از عموم مخفی نگه داشته شده است. پس مبادا ما باخلف صالح ایشان چنین رفتار کنیم و او را تنها گذارده، به دشمنان میل پیدا کنیم. باید حیله دشمنان را خوب بشناسیم،و به دیگران بشناسانیم. معاذ الله از تکرار وقایع تلخ تاریخی …….

ودر پایان می گوییم:

امروز سیدنا و مولانا، حاشا و کلاّ که ما تو را تنها بگذاریم. اگر چه از مظلومیت و غربت شما دلمان خون شده است ، لکن بدان که ما هنوز نمرده‌ایم که عده‌ای بخواهند حریم ولایت را شکسته و شما را آماج حملات ناجوانمردانه‌ی خود قرار دهند و دستان علی را در بند کنند. ما امروز «مقداد وار» چشم به چشمان شما دوخته‌ و منتظر اشارت پلک شما هستیم تا کاری کنیم که تاریخ همانند آن را سراغ نداشته باشد.خداوندظهور آقا و مولای ما را برسان . قلب نازنین آقا را از دست ما راضی و خشنود بدار . روح امام خمینی (قدس سره)را از دست ما خشنود بگردان . رهبر انقلاب اسلامی ما را از گزند خطرات مصون و محفوظ بدار. انقلاب اسلامی ایران را متصل به ظهور حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنا له الفداء) بگردان. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

پی نوشت ها :

1.«وامّا الحوادثُ الواقعه فارجِعوا الی رواة حدیثِنا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ» جامع الاحادیث ،بحار الانوارج 53، ص 181باب31، ما خرج من توقیعات صاحب الامر علیه السلام- جامع الاحادیث، کمال الدین و تمام النعمة ،ج2،ص 483

  1. موسسه تنظیم ونشر آثار حضرت امام(رحمة الله علیه)، آیین انقلاب اسلامی،ص 153 .
  2. نرم افزارجامع الاحادیث، وسایل الشیعه ، ج 27،ص92 ، باب وجوب العمل باحادیث النبی(صلی الله علیه و آله وسلم) .
  3. جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار، ج2، ص970 .
  4. شرح امثله .

6 . موسسه قدر ولایت ،زندگی نامه مقام معظم رهبری ص 15 .

  1. جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار ج2، ص974 .

8 . موسسه قدر ولایت،زندگی نامه مقام معظم رهبری، ص 21، گفت و شنودمعظم له با گروهی از نوجوانان و جوانان ، 14/11/76 .

9 . گلشن ابرار ج 2 ،ص 970 .

10 . صدری،حسن، حکایت نامه سلاله زهراء،ص14 .

11 . همان،46ص ، بیانات معظم له با گروهی از نوجوانان و جوانان ، 14/11/76 .

12 . همان،ص 174، و 175 .

13 . گوشه هایی از سخنان معظم له ، صدری ،حسن،حکایت نامه سلاله زهراء، ص49 و50 .

14 . ایشان عارف فرزانه و دارای کراما ت و از کسا نی بودند که به خدمت امام زمان (ارواحنا فداه ) مشرف می شدند.رجوع شود به کتاب سیری در آفاق و آیت بصیرت.

15 . شفیعی،سید حسن، آیت بصیرت،ص146 و 147 .

17 . بخشی از سخنان حضرت آیت الله فاطمی نیا ،سایت velayi.persianblog.ir/ و درسایت www. Ali- akbar. Com از زبان یکی از محافظین مقام معظم رهبری .

18 . حمزه،جعفر،خاطرات سبز، ص71، روزنامه جمهوری اسلامی ،22 /3/68 ص 11، شماره، 2906 .

  1. صدری ، حسن، حکایت نامه سلاله زهراء، ص225 .
  2. موسسه قدر ولایت ،زندگی نامه مقام معظم رهبری، ص 243 .

21 . همان ،ص 244 .

22 . همان ،ص 245 .

23 . همان،ص 247 .

24 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آیینه آفتاب ، ص 94 .

25 . همان ، ص4و 36 .

26 . همان ، ص 86 .

27 . اصول کافی ج3 ص159 با ترجمه آیت الله کوه کمره ای .

  1. صدری مازندرانی ،حسن ، گل های باغ خاطره، ص37، روزنامه جمهوری اسلامی ایران13/11/73 .
  2. http. www . hawzeh . net .
  3. حمزه،جعفر،خاطرات سبز،ص90 .

31 . شیرازی، علی، پرتوی از خورشید، ص82 .

32 . همان،ص 84. آقای اسد الله شیرازی، پدر شهید حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ عباس شیرازی هستند.

33 . همان، ص86 .

34 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آیینه آفتاب ص 29 .

  1. سایت hoze249.blogfa.com .

36 . www. Hawzeh . net .

37 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آیینه آفتاب، ص 98 .

38 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آیینه آفتاب ص 20 .

39 . نمونه ای از سروده ی مقام معظم رهبری، صدری، حسن ،حکایت نامه سلاله زهراء،ص 43 .

40 . اشاره به دوران ائمه علیهم السلام .

41 . شیرازی ، علی، پرتوی از خورشید، ص 71 .

42 . همان، ص 69 .

43 . همان ،70 .

44 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آیینه آفتاب، ص48 .

45 . همان،ص9 .

46 . شیرازی، علی، پرتوی از خورشید، ص 74 .

  1. نرم افزار آیه های انقلاب ، گروه فرهنگی هنری بشارت ، خطبه های نماز جمعه تهران،20 / 6 / 88 .

48 . موسسه قدر ولایت ،زندگی نامه مقام معظم رهبری،ص 243، روزنامه رسالت22/3/68 .

49 . همان، ص 244، روزنامه رسالت- 22/3 / 68 .

50 . صدری،حسن، حکایت نامه سلاله زهراء، ص228 .

51 . دکتر محمد تیجانی از اهالی شهر قفصه تونس، که از معتقدان به مذهب مالکی و از اهل تسنن به شمار می رفت و پس از بررسی های فراوان به شیعه گرایش پیدا کرد

52 . همان .

53 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آیینه آفتاب ، ص 3 .

54 . همان،ص 75 ،راوی: آقای علی محمد بشارتی(وزیر کشور وقت) .

55 . موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(رحمة الله علیه)، صحیفه امام،ج15، ص ،279 ،حکم تنفیذ اولین دوره ریاست جمهوری معظم له .

56 . همان .

57 . همان، ج12،ص116،24/10/58 .

58 . موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(رحمة الله علیه )،صحیفه امام(رحمة الله علیه) ، ج 8 ، ص 138و141 .

59 . همان ج 15،ص 200،17/6/60 سخنرانی در جمع دبیر کل و اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی .

60 . همان،ج20، ص455،21/10/66 .

61 . همان .

62 . حجت الاسلام حیدری کاشانی،حسین، سیری در آفاق،ص 220 .

63 . موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(رحمة الله علیه )،صحیفه امام(رحمة الله علیه) ،ج 12،ص281، 20/2/59 .

64 . سوره مبارکه طه آیة 29 و 30، و وزیر و یاوری از خاندانم برای من قرار ده، برادرم هارون را و پشتم را به او محکم کن و اورا در کارم(کار ابلاغ رسالت از جانب تو) شریک گردان. ترجمه آیت الله مشکینی(رحمة الله علیه)

64 . خطبه غدیرو بسیاری از کتب همچون بحار الانوار، الکافی،امالی صدوق و… .

65 . موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(رحمة الله علیه)، صحیفه امام(رحمة الله علیه)،ج 10،ص 308، 30/ 7 / 58 .

66 . موسسه تنظیم و نشر آثار امام(رحمة الله علیه)،آیین انقلاب اسلامی، ص 151 ،از کتاب ولایت فقیه ایشان .

67 . موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(رحمة الله علیه)، صحیفه امام(رحمة الله علیه)،ج14، ص 504، 7/4/60 .

68 . همان،ج 14، ص503 و 504 ، 7/4/60 .

69 . سوره مبارکه فتح،آیه 29 .

70 . موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(رحمة الله علیه)، صحیفه امام،ج15،حکم تنفیذ اولین دوره ریاست جمهوری معظم له ص 279 به بعد .

71 . شیرازی، علی، پرتوی از خورشید، ص42 .

72 . www. ali akbar.com،گردان حضرت علی اکبر، سخن حاج سید احمد آقا از زبان یکی از محافظین مقام معظم رهبری در سال 1368 .

73 . همان .

74 . حمزه ،جعفر، خاطرات سبز، ص 65، روزنامه جمهوری اسلامی،20/3/68 .

75 . www.sayyid.ali.blogfa.com .

76 . صدری، حسن،گلهای باغ خاطره، ص80 .

77 . نهج البلاغه، ترجمه مرحوم دشتی،خطبه 173،ص 326، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیر المومنین(علیه السلام) .

78 . خلاصه ای از سخنان یکی از محافظین مقام معظم رهبری در سال 68،سایتWWW. ALI AKBAR. COM .

79 . شیرازی، علی، پرتوی از خورشید،ص 38 .

80 . همان، ص40 و 41 .

81 . همان، ص166 .

82 . همان، ص 41 .

83 . ایشان از علماء و عرفاء و فلاسفه مشهور هستند و نام ایشان سرآمد علمای قم شریف است .

84 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آیینه آفتاب ص 52 .

85 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آیینه آفتاب ص 62 .

86 . فاطمی ، سید عظیم، نشریه ماه تمام ، شماره چهارم، ص 25 .

87 . مشاور رهبری در امور بین الملل .

88 . صدری،حسن،حکایت نامه سلاله زهراء،ص،116سخنرانی حجة الاسلام اختری درجشن میلاد سید علی خامنه ای 12 ربیع الثانی 1421 .

89 . عضو مجلس خبرگان رهبری .

90 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آئینه آفتاب ص8 .

91 . موسسه قدر ولایت ،زندگی نامه مقام معظم رهبری ، ص52و53و54و55، بر گرفته از سخنان مقام معظم رهبری در جمع نوجوانان و جوانان .

92 . از سخنان یکی از محافظین مقام معظم رهبری در سال 68،سایتWWW. ALI AKBAR. COM .

93 . (بحار الانوار، ج 1 ، ص 84، گنجینه روایات نور) .

94 . صدری ،حسن ،حکایت نامه سلاله زهراء ، ص 108 .

95 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آئینه آفتاب ص46 .

96 . گوشه هایی از سخنان حجت الاسلام مروی ، www. Hawzeh . net .

97 . صدری، حسن،حکایت نامه سلاله زهراء، ص117،هفته نامه جبهه اولین شماره نشریه .

97 . از اساتید حوزه علمیه قم .

98 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آئینه آفتاب ص61 .

99 . شیرازی، علی، پرتوی از خورشید ، ص 93 .

100 . صدری ، حسن، گلهای باغ خاطره ، ص64، خاطره از سردار علی فضلی .

101 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آئینه آفتاب ص12 – راوی : آقای مجتبی سادات فاطمی(مشهد) .

102 . شیرازی، علی، پرتوی از خورشید ، ص 51 .

103 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آیینه آفتاب، ص 77 .

104 . همان ص 53 .

105 . همان، ص 11 .

106 . همان، ص10 .

107 . سوره مبارکه یوسف آیه 97 .

108 . موسسه قدر ولایت، زندگی نامه مقام معظم رهبری، آب آیینه آفتاب ، ص 100 .

109 . از سخنان مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)، همان،ص89 .

110 . پایگاه حوزه مجله گلبرگ شماره 51، www. Hawzeh.net .

111 . حمزه،جعفر،خاطرات سبز،ص57، مجله پاسدار اسلام، شماره 154/ مهر 73 ، ص 18 .

112 . راوی:حجت الاسلام والمسلمین موسوی کاشانی(از اعضای بیت-تهران)،آب آیینه آفتاب ص 28 .

113 . نخست وزیر سابق پاکستان .

114 . www. Khamenei.ir ، حمزه ، جعفر، خاطرات سبز، ص 54 .

115 . 20/6 / 88 .

116 . نرم افزار آیه های انقلاب ،گوشه ای از سخنان معظم له در نماز جمعه تهران،20/6/88 .

117 . سوره مبارکه قصص آیه 41 .

118 . سوره مبارکه ابراهیم آیه 28 و 29 .

119 . سوره مبارکه یوسف آیه 108 .

120 . سوره مبارکه حج آیه 40 .

121 . www. leader. ir گوشه هایی از سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله ،سال 75- گروه فرهنگی هنری بشارت – نرم افزار آیه های انقلاب .

122 . نهج البلاغه خطبه 50 .

123 . www.khamenei.ir ، سخنرانی در جمع طلاب و روحانیون ، 22/9/88 .

124 . نرم افزار آیه های انقلاب، گوشه ای از بیانات مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان و نخبگان علمی،4/ 6 / 88 .

125 . نرم افزار آیه های انقلاب، گوشه ای از بیانات مقام معظم رهبری در جمع اساتید دانشگاهها . تاریخ4/6/88 .

126 . گوشه ای از سخنان معظم له در دیدار اعضاى هیئت دولت ، 16/6/88 .

127 . حمزه ،جعفر، خاطرات سبز، ص ، 122 .

128 . شیرازی ،علی،،پرتوی از خورشید،ص47، راوی: آقای سیّد علی علم الهدی .

129 . حمزه ،جعفر،خاطرات سبز ص 127 .

130 . شیرازی،علی ، پرتوی از خورشید ، ص 155 .

131 . شیرازی،علی ، پرتوی از خورشید ، ص 155 .

132 . همان، ص 82 .

133 . www. Hawzeh. net .

134 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آیینه آفتاب، ص 91 .

135 . پژوهشگر و تاریخ نگار ژاپنی الاصل تبعه آمریکاست.دارای سابقه کار در اداره امنیت آمریکا و نیز تحلیل گر نظامی شرکت «رند» از شرکت های وابسته به پنتاگون است. او کسی است که کدخدای جهان را آمریکا می داند… .

 

 

 

 

منابع:

  1. قرآن کریم، ترجمه حضرت آیت الله علی مشکینی(رحمة الله علیه)، چاپ دوم ، قم، انتشارات الهادی، 1381ه.ش
  2. نهج البلاغه،ترجمه مرحوم دشتی ، محمد، چاپ اول، قم، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیر المومنین(علیه السلام) ،1379
  3. مرحوم مجلسی، ملا محمد باقر(رحمة الله علیه)، بحار الانوار لدرر الاخبار ائمة الاطهار(علیهم السلام)، برگرفته ازنرم افزارجامع الاحادیث، چاپ بیروت، لبنان، موسسه الوفاء ،1404ه.ق
  4. محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی(شیخ صدوق)،کمال الدین وتمام النعمة ،نرم افزارجامع الاحادیث،چاپ دوم،قم، انتشارات دار الکتب الاسلامیه،1395ه.ق
  5. شیخ کلینی،محمد بن یعقوب بن اسحاق ،اصول کافی،مترجم حضرت آیت الله کوه کمره ای(رحمة الله علیه) ،چاپ هفتم قم، 1385ه. ش
  6. شیخ حرّ عاملی، محمد بن الحسن بن علی بن الحسین العاملی، وسایل الشیعه،نرم افزار جامع الاحادیث،چاپ اول، قم موسسه آل البیت،1409 ه.ق
  7. سایت دفتر مقام معظم رهبری(مدظله العالی)،www.khamenei.ir
  8. موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمة الله علیه)،صحیفه امام، چاپ اول ،تهران،انتشارات خود موسسه، 1378
  9. مؤسسه قدر ولایت، زندگی نامه مقام معظم رهبری، چاپ اول، قم، انتشارات موسسه قدر ولایت ، 78 13
  10. صدری مازندرانی ،حسن، زندگی نامه مقام معظم رهبری، چاپ چهارم، قم، انتشارات مشهور، ، 1389
  11. صدری مازندرانی ، حسن ،گلهای باغ خاطره، چاپ اول، قم، موسسه انتشارات مشهور، 1387
  12. حمزه ، جعفر،خا طرات سبز، چاپ اول، قم، موسسه انتشارات مشهور، 1388
  13. مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آیینه آفتاب ،چاپ اول، قم، انتشارات موسسه، 1388
  14. حجت الاسلام حیدری کاشانی،حسین،سیری در آفاق، چاپ اول، قم، انتشارات تذهیب، 1381
  15. شیرازی،علی،پرتوی از خورشید، چاپ سیزدهم ،انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1383
  16. شفیعی،سید حسن،آیت بصیرت، چاپ اول، قم،انتشارات بهشت بینش، 1383
  17. ویژه نامه تجلی ، عقیدتی سیاسی بسیج کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی خمینی شهر(بیتا)
  18. نمایندگی ولی فقیه در سپاه ، دفتر تأیید شرعی ضوابط و برنامه ها ،تدبیر ماه ،چاپ اول، سال 1388
  19. گروه فرهنگی هنری بشارت، نرم افزار آیه های انقلاب
  20. نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری،آیینه در آیینه، اصفهان، خرداد1376
  21. فاطمی ، سید عظیم، نشریه ماه تمام ، مجموعه فرهنگی سا بقون، شماره چهارم
  22. پایگاه حوزه نت www.hawzeh.net
  23. سایت www.leader.ir
  24. سایت www. Ali- akbar. com
  25. سایتwww.alborznews.net
  26. وب سایت www. Sayyid.ali.blogfa.com
  27. وب سایت hoze.blogfa.com 249

28.وب سایت www.velayi.persianblog.com

 

نویسنده : محمد جواد سواد کوهی

سایت راسخون

انتهای پیام /.

اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
نمایش همه دیدگاه ها
محسن
محسن
6 ماه قبل

در مسیر جهاد تبیین، مطالب این کتاب در رسانه‌ها اعم از فزای مجازی یا حقیقی، با خلاقیت خاص منتشر شود.
مثلا انتشار گلچین‌ از مطالب در فضاهای مختلف.