باسمه تعالی
حوزه انقلابی و رسالتهای آن
در همایش حوزه انقلابی و رسالتهای آن، قم، مصلی قدس
تاریخ: پنجشنبه, 7 بهمن, 1395
حوزه انقلابی و رسالتها آن
بیانات حضرت آیتالله مصباح یزدی در همایش حوزه انقلابی و رسالتهای آن، قم، مصلی قدس، 7/11/1395
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیدِ الأنْبِیاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّیِبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَ عَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیا وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلاً وَ عَینَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
مفهومشناسی انقلاب
خدای متعال را شکر میکنم که حیاتی و توفیقی عنایت فرمود که در این جمع نورانی و در این محفل شریف حضور پیدا کنم. موضوع این همایش، «حوزه انقلابی و رسالتهای آن» است که لازم میدانم، علیرغم واضحبودن موضوع و اهداف این جلسه، به دلیل مغالطات و سوء استفادههایی که میشود، مقدمه کوتاهی عرض کنم. دراینباره، برخی میگویند، انقلاب یک اقدامی بود که در زمان امام(ره) انجام گرفت و تمام شد! دیگر چه میگویید که حوزه انقلابی باید باشد یا انقلاب ادامه داشته باشد؟! مگر انقلاب چیست که باید ادامه داشته باشد؟! و مباحثی از این قبیل مطرح میشود که ممکن است بعضی از افراد ناآگاه و دور از صحنه تفکر و تدبیر و مصلحتسنجی اجتماعی گاهی تحت تأثیر این شبهات و تشکیکات شیطانی قرار بگیرند. بنابراین، شایسته است اشاره کوتاهی داشته باشم که انقلاب یعنی چه؟ حوزه انقلابی یعنی چه؟ لوازم انقلابیبودن چیست؟ و بالاخره، ما امروز به عنوان وارثان این انقلاب ـ که یکی از بزرگترین نعمتهای عظیم الهی در طول تاریخ اسلام است ـ چه وظایفی برعهده داریم؟
انقلاب، یک تحول بنیادی است. همه میدانیم که عالم طبیعت همواره عالم تغییرات و تحولات است. اما این تغییرات و تحولات گاهی سطحی و زودگذر، و گاهی عمیق و بنیادی است؛ بهگونهای که ماهیت جامعهای را عوض میکند، در رفتار انسانها تأثیر اساسی میگذارد و بینش آنها را نسبت به هستی، زندگی، رفتارشان و معاشرتشان با دیگران تغییر میدهد. اینچنین تغییری در فرد یا در جامعهای، انقلاب نامیده میشود. این یک تعبیر عرفی است. البته ممکن است در درون فرد، انقلابی پدید بیاید؛ اما آنچه در محاورات عرفی گفته میشود، تحولات بنیادی اجتماعی است و چون زندگی انسان دارای ابعاد و ساحتهای گوناگونی است، انقلاب هم میتواند ساحتهای مختلف داشته باشد. ممکن است در همه ساحتهای زندگی انسان؛ مانند ساحتهای مادی، اقتصادی، اجتماعی، فکری، فرهنگی، دینی، جهانی و بینالمللی تحولی بنیادی ایجاد شود. گاهی در یک جامعهای نیز ممکن است با یک انقلاب و یا با یک حرکت انقلابی، در چند جبهه تحولات بنیادی پدید آید. به هرحال، در زندگی ما آن اندازهای که تاریخ ما نشان میدهد، تحولی بنیادی نظیر انقلاب اسلامی ایران که اولاً آنچنان فراگیر باشد که همه اقشار مردم را دربر بگیرد، ثانیاً در همه ساحتهای زندگی انسان اثرگذار باشد و ثالثاً با این سرعت و با کمترین هزینه تحقق بیابد، سراغ نداریم. ازاینروست که اگر بگوییم این بزرگترین نعمت اجتماعی الهی است که نصیب کشور و ملت ما شده است، حرف خیلی گزافی نگفتهایم.
معیار مطلوبیت یک انقلاب
اما اینجا یک سؤال مطرح میشود که، آیا هر انقلابی که در هر جامعهای اتفاق بیفتد، مطلوب است؟ یعنی آیا همیشه همه انقلابها مثبت و ارزشمند است و باید آن را حفظ، از آن قدردانی و در آن مشارکت کرد؟ البته اگر معنای انقلاب را همان معنای لغوی و عرفی آن بگیریم، چنین ملازمهای وجود ندارد؛ چراکه گاهی ممکن است انقلابها در جهت ضد ارزشهای یک جامعه باشد. گاهی در بعضی از جوامع، انقلابهای مادیگرایانه اتفاق افتاده که در نتیجه آن یک جامعه دینی به یک جامعه لامذهب و لائیک تبدیل شده است. مسلم است که نمیتوان این انقلابها را انقلاب مبارکی دانست. با این مقدمه، پرسش این است که اگر همه انقلابها مطلوب نیست، معیار در ارزشگذاری انقلابها چیست؟ پاسخ اجمالی این است که اگر انقلابی اسلامپسند بود؛ یعنی تحولاتی که ایجاد میکرد، تحولاتی بود که اسلام آنها را میپسندید و درصدد ایجاد آن بود، آن انقلاب مطلوب خواهد بود و علت اینکه میبینیم رهبران ما، بهخصوص مقام معظم رهبری ایدهاللهتعالی از این انقلاب اسلامی ایران بهعنوان یک ارزش بزرگ یاد میکنند، همین است که این انقلاب را اسلام میپسندد؛ مبانی آن با مبانی اسلام سازگار است؛ اهداف آن اهداف اسلامی و خط مشیها و سیاستهای کلی و حتی برنامههایی که باید اجرا شود، همه الهامگرفته از اسلام است و اگر نقایصی دارد، فقط همان نقایص آن زیر سؤال میرود؛ وگرنه تا آن جایی که موافق با اسلام است، آن انقلاب مطلوب است و مورد تأیید و تأکید خواهد بود. پس، وقتی میگوییم انقلاب، منظور انقلاب اسلامی است.
امام؛ احیاکننده احکام اسلام
این انقلاب به برکت وجود یک عبد صالح الهی که بعد از پیامبران و حضرات معصومین سلاماللهعلیهماجمعین که کمتر نظیر آن را میتوان در میان انسانها یافت و نیز، به برکت یاران پاکباخته و مخلص و کسانی که جان خود و عزیزان و مایملک خود را برای پیروزی این انقلاب صرف کردند، به ثمر رسید. طبعاً این انقلاب که ما امروز سر سفره آن نشستهایم و از برکات آن استفاده میکنیم، ویژگیهایی دارد. همه میدانید، اگر انقلابی اسلامی باشد، برای یک جامعه اسلامی چه معنایی دارد. یعنی وقتی مردم جامعهای مسلمان هستند، و اسلام را پذیرفته و آن را دین رسمی خودشان میدانند، زمینهساز ایجاد انقلاب اسلامی میشوند، معنای بهخصوصی دارد. حقیقت این است که در طول تاریخ در اثر عوامل شیطانی متعدد و متفاوت، بخش عظیمی از حقایق اسلام متروک و بلکه فراموش شده است. همه ما میدانیم که دستکم یک بخشی از اسلام فقه است. فقه، احکام عملی دارد و نیمی از این احکام عملی مربوط به مسائل زندگی اجتماعی است. این مسائل در کتابهای فقهی بحث میشد و گاهی در بعضی از رسالههای عملیه هم اشاره میشد؛ اما عملاً در جامعه صد سال پیش بخش عظیمی از ارزشهای اسلامی در جامعه مطرح نبود. نه تنها آنها عملاً ترک شده بود؛ حتی امیدی به تحقق آنها هم در جامعه نبود. وقتی حضرت امام رضواناللهعلیه آن حرکت مبارک خود را شروع کردند و ارزشهای اجتماعی اسلام را مطرح کردند، بسیاری از نزدیکان ایشان بیان میکردند که گفتن این حرفها چه فایدهای دارد؟! تا آقا امام زمان تشریف نیاورند، این حرفها امکان عمل ندارند! برای چه این حرفها را میزنید؟ آنان هیچ امیدی نداشتند که بخشی از آن احکام در جامعه تحقق و جریان پیدا کند. برای مثال، وقتی که نوجوان و جوان بودیم، باور نمیکردیم که یک روز چشم باز کنیم و ببینیم در شهر تهران مشروبفروشی علنی، قمارخانه، و یا فاحشهخانه وجود ندارد. ما خواب چنین روزی را نمیدیدیم. اما به برکت انقلاب همه اینها عملی شد.
روح انقلاب اسلامی
متأسفانه آنطور که باید و شاید هنوز فرصت پیدا نکردهایم که این برکات را شمارش و دستهبندی کنیم و به دیگران بگوییم تا در مقام شکرگزاری خداوند برآیند. اکنون این مسئله را باید مطرح کرد، از آنجا که ما همه این برکات را از اسلام داریم، باید بدانیم که اسلام در واقع اصالتاً یک مقوله فرهنگی است. اصل اسلام باورها و ارزشهاست و همه میدانیم اصل فرهنگ هم همین دو مقوله است. حقیقت فرهنگ، باورها و ارزشهاست. پس، اسلام اصالتاً یک مقوله فرهنگی است؛ منتهی فرهنگی که در تمام شئون زندگی ظهور مییابد و اثر خودش را میگذارد؛ هم در اقتصاد، هم در زندگی خانوادگی، هم در ارتباط با همشهریان و حتی با غیرمسلمانان همه اینها را اسلام تعیین میکند و فرهنگ اسلامی زمینه اصلاح اینها را فراهم میکند. درواقع، روح انقلاب اسلامی، انقلاب فرهنگی است؛ یعنی تغییر بنیادی برای اینکه باورهای غلط و ارزشهای منحرفشده یا فراموش شده تصحیح و احیاء شود و مردم درصدد برآیند که ارزشهای مورد قبول اسلام را عملی کنند. این میشود انقلاب اسلامی. بنابراین، وقتی پرسیده میشود که چگونه ممکن است یک جامعه اسلامی انقلاب کند، پاسخ این است، وقتی جامعهای که بعضی از ارزشها و باورهای اسلامی را فراموش کرده بود، آنها را بهخاطر آورد و درصدد احیای آنها برآمد و موفق شد چنین تحولی در جامعه بهوجود بیاورد، انقلاب اسلامی کرده است. حال، اگر به کسانی که هنوز اسلام را درست نشناختهاند، آن را بشناساند و به آنها بفهماند که سعادت دنیا و آخرتشان در اسلام است و بتواند آنها را به اسلام دعوت کند و آنان نیز بپذیرند و در مقام اجرای احکام اسلام و ارزشها اسلامی برآیند، این صدور انقلاب به دیگران است و هرقدر عمق پیدا کند و از لحاظ کمیت نیز وسعت یابد، این انقلاب بیشتر گسترش مییابد و ارزشهای آن بیشتر ظهور پیدا میکند.
جایگاه روحانیت شیعه در انقلاب اسلامی
پس، انقلابی که ما از آن یاد میکنیم و آن را میستاییم و خداوند متعال را بر آن شکر میکنیم، انقلاب اسلامی است. این انقلاب اسلامی در اثر احیای باورها و ارزشهای اسلامی در جامعه تحقق پیدا کرد و هم منطقاً و هم عملاً بیشترین نقش را در احیای باورها و ارزشهای اسلام، روحانیت شیعه به رهبری حضرت امام رضواناللهعلیه و یاران مخلص و فداکار ایشان داشت. در واقع، آنها بودند که در ابتدا خودشان باورها و ارزشهای صحیح را کسب کردند و سپس، تلاش کردند تا آنها را در جامعه ترویج و زمینه عملیشدن آنها را فراهم کنند. بدون شک، بزرگترین نقش را در تحقق این انقلاب اسلامی روحانیت شیعه ایران و در رأس آنان حضرت امام خمینی(ره) و در درجه دوم، سایر روحانیان و دانشمندان و فرهیختگان کشور که تحت تأثیر آنها واقع شده بودند، بهعهده داشتند.
حال، اگر سؤال شود که بقاء این انقلاب مشروط به چه شرایطی است و چه کسانی میتوانند عهدهدار حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب و بقاء انقلاب در این جامعه شوند؟ با توجه به اینکه اساس و روح این انقلاب فرهنگ اسلام است، آیا جز روحانیت کسی میتواند چنین نقشی را در جامعه به خوبی ایفاء کنند. البته همه کسانی که بهرهای از معارف اسلام دارند، میتوانند در مرتبهای این نقش را ایفاء کنند. اما نقش اصلی برای معلمان، اساتید، مربیان، مروجین، محققین و کسانی است که این باورها و ارزشها را بهتر شناختند و بهتر میتوانند به دیگران منتقل کنند؛ یعنی اولین نقش و بالاترین نقش را حوزههای علمیه میتوانند بهعهده بگیرند. اینکه مقام معظم رهبری روی حوزه انقلابی تأکید میکنند، برای این است که بزرگترین نقش برای آنهاست. مگر این انقلاب، انقلاب اسلامی نیست؟ مگر اساس آن، باورها و ارزشهای اسلام نیست؟ مگر باورها و ارزشهای اسلام را غیر از عالمان مسلمان و عالمان مکتب اهلبیتعلیهمالسلام، کسی بهتر میشناسد و میتواند ترویج کند؟ البته این امر وقتی بهخوبی محقق میشود که آنان مسیر صحیح تعلیم و تعلم را پیموده باشند.
ضرورت توجه به برنامههای ایجابی و سلبی در مسیر انقلاب اسلامی
باید دانست که در برابر هر نعمتی میتواند انحرافاتی هم باشد و حتی از خود نعمت هم گاهی سوء استفاده شود. نباید آنها را اصل و محور بحث قرار داد. ما میدانیم که حتی از نعمت اسلام در زمان حضور پیغمبر اکرم و جانشینان او نیز سوء استفاده میشد؛ کارهایی که بهنام اسلام، بهخصوص بعد از رحلت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم انجام گرفت؛ جنایاتی که کسانی بهنام اسلام در همان زمانهای نزدیک به رحلت پیغمبر اکرم حتی نسبت به خانواده خود پیغمبر اکرم مرتکب شدند و در تاریخ نظیر آن را نمیشود پیدا کرد. پس، ممکن است شیطان از هر نعمتی سوء استفاده کند و در اینمیان، شیاطین انس هم پیشقدم شوند و از نعمتهایی سوء استفاده کنند. اما، کلام در این است که آن کسانی که میخواهند از این نعمت استفادهای صحیح کنند، چه شرایطی باید داشته باشند؟ طبعاً در اینجا دوگونه شرایط مطرح میشود. نخست، شرایط ایجابی و مثبت، و دوم، شرایط سلبی و منفی. شرایط ایجابی این است که ما اسلام را بهتر بشناسیم و بهتر بشناسانیم. به بیان دیگر، در مقام نظر و فکر، و در مقام عمل خودمان خوب بشناسیم و بهتر عمل کنیم و سعی کنیم که دیگران را وادار کنیم تا بهتر عمل کنند. بنابراین، در هر دو ساحت فکر و نظر، و ساحت عمل و رفتار، دو بخش وجود دارد. در بُعد نظر و فکر، یک بخش ایجابی دارد؛ یعنی درست بشناسیم و یک بخش سلبی دارد؛ یعنی با شناختهای غلط، بدعتها، انحرافات و حرکتهای تکفیری مبارزه کنیم، آنها را نفی کنیم و شبهات آن را برطرف کنیم. در بُعد عمل نیز دو بخش دارد. خودمان عمل کنیم یا دیگران را ودار به عمل کنیم، و در برابر عملهای معاندین و مبارزین و دشمنان بایستیم.
رسالتهای یک حوزه انقلابی
1.شناسایی و شناساندن اسلام
اکنون، با این توضیح، وقتی پرسیده میشود که رسالت حوزه علمیه چیست؟ باید گفت: اولین رسالت حوزه این است که تلاش کنیم اسلام را در همه ابعاد آن بشناسیم؛ یعنی در فقه، تنها به طهارت و صلاة اکتفا نکنیم؛ نظری هم به امر به معروف و نهی از منکر داشته باشیم، نظری هم به بحث قضا و دیات و حدود داشته باشیم. آنها هم جزو فقه ما است. فقه فقط طهارت و صلاة و احیاناً خمس و زکات نیست. بیان شد که باید فقه را در همه ابعاد آن بشناسیم. اما آیا اسلام منحصر در فقه است؟ همه ما میدانیم که اینگونه نیست. آیات الأحکام در قرآن حدود 500 آیه است و بقیه آیات قرآن فقه نیست؛ اما برای اسلام است. آنها را هم باید شناخت و به دیگران شناساند. پس، باید اسلام را در همه ابعاد آن بشناسیم. در غیراینصورت یکسونگر میشویم. توجه ما به یک بُعد جلب میشود و از ابعاد دیگر غافل میشویم و بیم آن میرود که یک مرتبهای از «نؤمن ببعض و نکفر ببعض»[1] شویم. بدانیم که آیات دیگر هم جزء اسلام است. پس، اولین وظیفه حوزه انقلابی این است که اسلام را در همه ابعاد آن بشناسد و بشناساند.
2.اجرا و زمینهسازی برای عمل به احکام اسلامی
دومین وظیفه این است که ما فکر نکنیم در مقام عمل فقط مسئول عمل شخصی خود هستیم و در برابر عمل دیگران وظیفهای نداریم. به دلایل مختلفی از ناحیه شیاطین انس و جن در طول چند قرن سعی شده تا به ما بباورانند که وظیفه دینی ما در این عصر جز احکام فردی، چیز دیگری نیست. امام رضواناللهعلیه بود که بخش اعظم فقه و اسلام را از این غربت درآورد و به عالم اعلام کرد که آنچه تا به حال ما در مسائل فردی عبادی و امثال اینها بحث کردیم، تنها بخش کوچکی از اسلام بوده است. اسلام بسیار فراگیرتر از آن است که تاکنون بوده و تمام شئون زندگی انسان تحت نورانیت اسلام روشن میشود و اسلام برای همه آنها برنامه دارد. اگر ما آن برنامه را نشناختیم، کوتاهی از ما است، نه از اسلام. و اگر خود ما شناختیم، ولی عمل نکردیم باز نقص از ما است. اگر خودمان عمل کردیم؛ اما برای عمل دیگران تلاش نکردیم نیز باز نقص از ما است. حوزه انقلابی؛ یعنی حوزهای که اسلام را کامل بشناسد و وظایفی که اسلام بر دوش او گذاشته است را درست عمل کند. ما باید هم در بُعد نظری تلاش کنیم تا اسلام را در همه ابعاد آن بشناسیم و هم تلاش کنیم به ابعاد اجتماعی و عملی نیز توجه و به آنها عمل کنیم. البته اینکه میگویم تلاش کنیم تا این امر محقق شود، بدان معنا نیست که فردا ما میتوانیم تمام احکام اسلام را در همه جوامع اسلامی پیاده کنیم. بلکه سخن این است که در این راه قدمهای بزرگی برداریم. ما باید قله را در نظر بگیریم و بهسوی آن حرکت کنیم؛ هرقدر همت داشتیم و هرقدر شرایط فراهم بود. اما همت ما نباید دستخوش تنپروری، تنآسایی و عافیتطلبی شود.
نصرت قطعی مجاهدان از سوی خداوند
باید هر اندازه که توان داریم و هر اندازه که شرایط اجتماعی و خارجی فراهم است، همت خود را بلند کنیم و به فکر انجام کارهای بزرگ و برداشتن قدمهای بلند در جهت تحقق اهداف اسلامی و اهداف الهی باشیم. البته خداوند وعده داده که اگر ما با اخلاص حرکت کنیم، او ما را رها نخواهد کرد. خداوند متعال کمکهایی خواهد کرد که از حد فکر و توان ما خیلی فراتر است. نمونه آن، همین پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود که من در این دنیا سیاستمدار کارکشتهای را که میتوانست تحقق این انقلاب را در چنین فرصت کوتاهی و با کمترین هزینه پیشبینی کند، سراغ ندارم. در جلسهای خصوصی از بزرگی ـ که همه ما به او احترام میگذاریم و از پیشگامان انقلاب بود و بسیار بر همه ما حق دارد ـ پرسیدم: فکر میکنید این انقلاب تا چه زمانی ممکن است به پیروزی برسد؟ ایشان که آدم بسیار روشنبین، فهیم و دوراندیشی بود، گفت: حدس میزنم بیستسال دیگر وقت لازم است. اما به دو سال هم نکشید که خداوند بر این جامعه منت گذاشت و این پیروزی بزرگ نصیب ملت انقلابی ایران شد. خدا، همان خداست. در هشتسال دفاع مقدس ما، هیچ کارشناس نظامی باور نمیکرد که ما بدون اینکه یک وجب از خاک خود را تحویل دشمن بدهیم، به پیروزی برسیم. خدای متعال در برابر دشمنی همه قدرتهای دنیا بر ما منت گذاشت تا ما بدون اینکه یک وجب از خاک خود را تحویل دشمن بدهیم به پیروزی برسیم. باید باور کنیم و بدانیم که: «وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ»[2]، «إِنَّ اللّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ»[3]، «وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثًا»[4]، «وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً»[5] و «وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ»[6].
از خدای متعال درخواست میکنیم روح امام را با انبیاء و اولیاء محشور بفرماید.
یاران و شهدای اسلام و انقلاب و جنگ تحمیلی و مدافعان حرم را با شهدای کربلا محشور بفرماید.
سایه مقام معظم رهبری را بر سر ما مستدام بدارد.
به دست مبارک ایشان این انقلاب را تحویل حضرت بقیة الله الأعظم بدهد.
عاقبت امر همه ما ختم به خیر بفرماید.
علماء، مراجع، بزرگان و همه کسانی که سهمی در ایجاد و تأسیس این انقلاب و در ادامهیافتن آن دارند و خواهند داشت را بر سر سفره کرم رسول اکرم میهمان بفرماید.
[1]– نساء،150
[2]– حج،40
[3]– آل عمران،9
[4]– نساء،87
[5]– نساء،122
[6]– توبة،111